١١مرداد سالروز شهادت آیت‌الله العظمی شیخ فضل الله نوری؛

سرش به‌ دار رفت تا با افشای ماهیت روشنفکرنمایان، ایرانیان سردار و سرافراز بمانند

تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۱
کد مطلب : ۴۷۴۷۸۶
شیخ فضل‌الله در مقابل پیشنهادی که خواستند به سفارتی پناهنده شود، پرچم خارجی‌ای که برایش فرستاده بودند را نشان داد و گفت: این را فرستاده‌اند که من بالای خانه‌ام بزنم و در امان باشم. اما رواست من پس از ۷۰ سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟!.
۰
plusresetminus
سرش به‌ دار رفت تا با افشای ماهیت روشنفکرنمایان، ایرانیان سردار و سرافراز بمانند
به گزارش بلاغ؛ روز ١٣ رجب‌ ١٣٢٧ق. روز تولد اميرالمؤمنين‌ علي‌(ع) بود. يك‌ ساعت‌ و نيم‌ به‌ غروب‌ مانده‌ بود. در همين‌گيراگير باد هم‌ گرفت‌ و هوا به‌ هم‌ خورد. آقا هفتاد ساله‌ بود و محاسنش‌ سفيد شده‌ بود. همين‌طور عصازنان‌ به‌ آرامي‌ و طمأنينه‌ به‌ طرف‌ دار مي‌رفت‌ و مردم‌ را تماشا مي‌كرد تا نزديك‌ چهارپايه‌‌ دار رسيد.

يك‌ مرتبه‌ به‌ عقب‌ برگشت‌ و صدا زد: نادعلي‌! نادعلي‌خودش‌ را به‌ آقا رسانيد و گفت‌: بله‌ آقا! مردم‌ كه‌ يك‌ جار و جنجال‌ جهنمي‌ راه‌ انداخته‌ بودند، يك‌ مرتبه‌ ساكت‌ شدند و مي‌خواستند ببينند آقا چكار دارد... دست‌ آقا رفت‌ توي‌جيب‌ بغلش‌ و كيسه‌اي‌ در آورد و انداخت‌ جلوي نادعلي‌ و گفت‌: علي‌! اين‌ مهر را خُردكن‌... آقا بعد از اينكه‌ از خُرد شدن‌ مهرها مطمئن‌ شد به‌ نادعلي‌ گفت‌: برو! و دوباره‌ راه ‌افتاد و به‌ پاي‌ چهارپايه‌‌ زيردار رسيد.»

آقا عصا و عباي‌ خود را به‌ طرف‌ مردم‌ انداخت‌ وآماده‌ بود تا او را كمك‌ كنند از چهارپايه‌‌ دار بالا برود. «زير بغل‌ آقا را گرفتند و از دست‌چپ‌ رفت‌ روي‌ چهار پايه‌... قريب‌ ده‌ دقيقه‌ براي‌ مردم‌ صحبت‌ كرد....: خدايا! تو شاهد باش‌ كه‌ من‌ آنچه‌ را كه‌ بايد بگويم‌ به‌ اين‌ مردم‌ گفتم‌... خدايا! تو خود شاهد باش‌ كه‌ دراين‌ دم‌ آخر هم‌ باز به‌ اين‌ مردم‌ مي‌گويم‌ كه‌ مؤسسين‌ اين‌ اساس،‌ لامذهبين‌ هستند كه ‌مردم‌ را فريب‌ دادند... اين‌ اساس‌، مخالف‌ اسلام‌ است‌.... محاكمه‌‌ من‌ و شما مردم‌ بماند پيش‌ پيامبر محمد بن‌ عبدالله(ص)...

بعد از اينكه‌ حرف‌هايش‌ تمام‌ شد عمامه‌اش‌ را از سرش‌ برداشت‌ و تكان‌ داد و گفت‌: از سر من‌ اين‌ عمامه‌ را برداشتند، از سر همه‌ برخواهند داشت‌. اين‌ را گفت‌ و عمامه‌اش‌ را به‌ ميان‌ جمعيت‌ پرتاب‌ كرد... در اين‌ وقت‌ طناب‌ را به‌ گردن‌ آقا انداختند و چهار پايه‌ را از زير پاي‌ او كشيدند... باد هم‌ شديدتر شد. گرد و غبار و خاك‌ و خل‌ فضا را پر كرد... جنازه‌ را آوردند توي‌ حياط‌ نظميه‌... روي‌ يك‌ نيمكت‌ گذاشتند.. دور نعش‌ را گرفتند. آن‌قدر با قنداقه‌‌ تفنگ‌ و لگد به‌ نعش‌ آقا زدند كه‌ خونابه‌ از سر و صورت‌ و دماغ‌ و دهنش ‌روي‌ گونه‌ها و محاسنش‌ سرازير شد...

و اين‌گونه‌ رهبر مشروعه‌خواهان‌ بر سر آرمان‌ خويش‌ ايستاد و به‌ شهادت‌ رسيد و دامان‌ آزاديخواهان‌ مدعي‌ را تا ابد خونين‌ كرد و چه‌ زيبا گفته‌ است‌ جلال‌ آل‌ احمد: «من ‌نعش‌ آن‌ بزرگوار را بر سردار همچون‌ بيرقي‌ مي‌دانم‌ كه‌ به‌ علامت‌ استيلاي‌ غرب‌زدگي‌ پس‌ از دويست‌ سال‌ كشمكش‌ بر بام‌ سراي‌ اين‌ مملكت‌ افراشته‌ شد و اكنون‌ در لواي‌ اين ‌پرچم‌، ما شبيه‌ به‌ قومي‌ از خود بيگانه‌ايم‌؛ در لباس‌ و خانه‌ و خوراك‌ و ادب‌ و مطبوعاتمان‌ و خطرناك‌تر از همه‌ در فرهنگ‌مان‌ فرنگي‌‌مآب‌ مي‌پروريم‌ و فرنگي‌ مآب‌ راه‌حل‌ هر مشكلي‌ را مي‌جوييم‌».

 شیخ فضل‌الله در مقابل پیشنهادی که خواستند به سفارتی پناهنده شود، پرچم خارجی‌ای که برایش فرستاده بودند را نشان داد و گفت: این را فرستاده‌اند که من بالای خانه‌ام بزنم و در امان باشم. اما رواست من پس از ۷۰ سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟

پیکر شیخ فضل الله بالای چوبه دار یک معنا دارد. گاهی فضا را آنقدر غبار آلود می کنند که مردم یک شهر رضایت می دهند عالمشان را بالای دار ببینند.

عالمی که با همه وجود در مقابل سیل التقاط ایستاده تا مرجعیت مردم از دامن علمای شیعه به اصحاب سفارت و سفاهت نرسد؛ تا سلسله فقاهت قطع نشود، تا اسلام حاکم باشد نه تفسیر انسانها از اسلام... و تاریخ تکرار شدنی است اگر با مسائل غیر بصیرانه برخورد شود.

انتهای پیام/
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

جهان اسلام مدیون صادق آل محمد(ص) است
شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۵
امام صادق‌(ع) و جوانان
جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۸
اقتداریابی دانشجویی در معادلات جهانی
سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱