به گزارش
بلاغ؛ مکاتب موجود در جهان اگر دارای ریشه فطری و انسانی باشند، مبتنی بر عقلانیت و منطق با پیروان خود و دیگران برخورد میکنند و طبیعی است که در فضای انسانی باقی بماند و در مواجهه با منطق عقلانی قویتر از آن تاثیر بپذیرند و یا به کمال برسند و یا در آن جریان قویتر، خود را به قله رستگاری برسانند.
در میان همه مکاتب و ادیان آسمانی، اسلام به عنوان آخرین دین الهی، به اعتراف همه اندیشمندان و محققان مذاهب، دارای قویترین پایههای فکری و عملیترین راهبردهای دستیابی به سعادت دنیا و آخرت است و از همین ویژگیهاست که دشمنان ادیان همواره در ستیز با اسلام به اسلام هراسی و توهین و جسارت به مقدسات اسلامی میپردازند که درسراسر تاریخ از این دست مبارزه غیرمنطقی با اسلام هزاران مورد را میتوان مشاهده کرد و جای تأمل در اینجاست که علیرغم همه تلاشهای نهان و آشکار علیه این آخرین دین الهی، همچنان اسلام با اقتدار قلوب جهانیان را تحت تاثیر خود قرار میدهد و از دشمنان مقاطع مختلف تاریخیاش، چیزی جز بدنامی و لئامت و لعن و نفرین باقی نمانده است.
اسلام به دلیل تشکیل حکومت در ایران اسلامی، آنهم در هنگامهای که دنیا تحت خیمه امپریالیزم صهیونیستی به هیچ صدایی غیر از فریادهای خود اجازه شنیده شدن را نمیداد و از زیر چنگال عفریتی خود، بناگاه معجزه تشکیل حکومت اسلامی با شعار "نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی" را ناباورانه ملاحظه کرد و برای نابودی آن از همان روز نخست ولادت این پدیده برآمده از اراده پولادین یک ملت و خون هزاران شهید، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، این دین خاتم توانست موجب احیاء فطرتهای سرکوب شده توسط حکومتها و محصولات شیطانی، شود و اشتیاق به اسلام و حکومت اسلامی را در میان همه آزادگان و ملل آزادیخواه جهان بوجود آورد.
اهداف اسلام و چرایی خصومتورزی با این اهداف
هدف اسلام، سعادت انسانها از طریق تامین امنیت آنها در این جهان و رستگاری در آخرت است.
اساساَ دین در تعابیر قرآنی مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه حق، و گاهی باطل و گاهی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعهی حق باشد دین حق و در غیر اینصورت آن را دین باطل و یا مخلوطی از حق و باطل می نامند. بنابراین دین حق عبارتست از آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد.
انتظار حداقلی و حداکثری از دین
به طور کلّی، دیدگاه های مختلف در باب قلمرو دین را میتوان به دو دیدگاه عمده تقسیم کرد: 1. دیدگاه حدّاقلی؛ 2. دیدگاه حدّاکثری.
نظریه دین حدّاقلی، امروزه میان روشنفکران و نواندیشان دینی رواج دارد. اینان با محصور کردن دین در سعادت آخرتی، منکر دخالت و حضور دین در عرصه اجتماع و امور سیاسی هستند . در واقع گستره دین، در امور اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و فقهی به حداقل کاهش داده شده، و این گروه معتقد است که شرع در این موارد حداقل لازم را به ما آموخته است. در واقع، دین «بینش اقلّی»، خود را در امور آخرتی محدود و منحصر کرده و در امور دنیایی هم به حداقل لازم، بسنده کرده است و بدین طریق، دین را سکولاریزه کرده، به جدایی دین از سیاست (یا دین و دنیا) قائل هستند.
تلقی این گروه و از جمله آنها دکتر سروش از دخالت دین در عرصه های گوناگون نخست حداقلی و بعد بالعرض است؛ یعنی "خداوند اولاً و بالذات دین را برای کارهای این جهانی و سامان دادن به معیشت درمانده ما در این جهان فرو نفرستاده است. تعلیمات دینی علی الاصول برای حیات اخروی جهت گیری شده اند؛ یعنی برای تنظیم معیشت و سعادت اخروی هستند" درنتیجه تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی ، روانی ، نیازهای اقتصادی ، فرهنگی و... ندارد
براساس نظرگاه این گروه، بایدها و نبایدهای دین نباید بتواند تحت هیچ شرائطی عدهای را علیه عده دیگر بشوراند. به زعم این گروه، دین تنها باید در خلوت فرد منشاء رفتارهای فردی شود و حق ورود به مسائل اجتماعی و سیاسی را ندارد؛ چراکه آنگاه گروهی را تحت نام صالحان در مقابل گروه دیگری با نام مفسدان قرار میدهد و این رویارویی را آنها خشونت میدانند و دین را که دستور مبارزه با فساد و مفسد را میهد، مروج خشونت و خشونتگرا میدانند.
در مقابل گروهی از متالهان مسیحی، وحی را جانشین همه معارف بشری اعم از علوم تجربی ، اخلاقی و مابعدالطبیعی میدانستند و بر این باور بودند که خداوند هرآنچه نیاز بشر بوده است را در کتاب مقدس آورده است. این گروه که قلمرو حداکثری برای دین قائل شدند معتقدند که باید صرفا شریعت را آموخت و نیاز به فراگیری هیچ چیز دیگر حتی فلسفه نیست .
در این بین دیدگاهی که در مقابل دیدگاه آخرت گرا و دنیاگرا قرار دارد، دیدگاه جامع نگر است. دیدگاه جامع نگر در تفسیر جهتگیری دعوت انبیاء بر این باور است که تعالیم پیامبران، همه شئون حیات بشر، اعم از زندگی دنیوی و اخروی را شامل است و پیامبر اسلام (ص) به دلیل خاتمیت، پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. تصویر غالب دانشمندان جامع نگر، از جامع و کامل بودن پیام رسول گرامی اسلام (ص) این است که خداوند نه حداقل، بلکه حداکثر آنچه را که مورد حاجت بشر است بر وی ارزانی داشته است، بنابراین دین اسلام به همه نیازهای آدمی پاسخگوست و هر کس با هر حاجتی به دین روی آورد، بی نصیب نخواهد بود.
اسلام؛ برترین و آخرین دین الهی
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راههایى وجود دارد که یکى از آنها بررسى ویژگىهاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است.
شهید مطهرى دربارة ویژگىهاى اسلام مىنویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
جهان بینى و انسانشناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیتهاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده میشود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مىیابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاى که هستند ،از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسانها به حسب خلقت مساوى آفریده شدهاند. ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد میشود، در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسانها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است. در آن اجتهاد راه دارد. از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد....
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مىتوان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود: مادى و الهى .
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک بحث در مکاتب الهى متمرکز میشود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز میشود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(2)
کوتاه سخن : با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو در جای خودش باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
در مجموع برای هر محقق منصفی این حقیقت یعنی برتری اسلام بر سایر ادیان آشکار می شود . اما چرا سایر ادیان را بر حق ندانیم ؟
پاسخ :همه این دین ها در متن تعالیم خود تنها خود را دین حق دانسته و همه انسان ها، حتی پیروان سایر ادیان را به سوی خود دعوت کرده اند ، در نتیجه از نظر خود این ادیان در هر زمان تنها یک دین ، حق و کامل است. پس نظریه برحق بودن همه ادیان با محتوای خود این ادیان منافات داشته و قابل قبول نیست .
آموزه های درون دینی این ادیان نیز در بسیاری موارد با هم در تضاد و تنافی است . ممکن نیست هر دو صحیح و حق باشند ؛ پس نمی توان همه ادیان را برحق دانست .
البته نباید فراموش کرد که اسلام همه آموزههای دیگر ادیان را نادرست نمیداند . معتقد است آنها هم بهره ای از حقیقت را دارا هستند اما در سطوح پایینتر .
برخورد توهینآمیز و فحاشانه غرب و اروپا با اسلام
اسلام مدارا با توده مردم، اعم از مخالف و موافق، را ضروری دانسته، احکام و سیاست اسلامی را بدون تبعیض بین آنان اجرا میکند. تاریخ اسلام هم از صدر و نیز در دوران 250ساله عصر امامت، گواه رحمت و ملایمت اوصیای پیامبر(ع)، حتی نسبت به دشمنان و بدخواهان آنان، است. پیامبر اکرم(ص) به عنوان سرسلسله این الگو، در مدیریت خود، همواره بر این اصل تأکید میورزید؛ همچنانکه میفرماید: «اَعقلُ الناسِ اَشَدُّهم مداراهً لِلناسِ، وَ اَذلُّ الناسِ مَن اَهانَ النَّاسَ»؛ عاقلترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند، و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد.
به کارگیری این شیوه موفقیت بیشتری به همراه خواهد داشت، بخصوص برای حاکمان و مدیران جامعه. بدینروی، پیامبر در راستای تحقق اهداف اصلی خود در امر هدایت جامعه، این شیوه را برگزید و اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت او در تألیف قلبها، محبت و ملایمت او که از صد لشکر قویتر است، تا جایی که سیرهنویسان در توصیف آن حضرت نگاشتهاند: «پیامبر(ص) دارای قلبی رقیق بود و نسبت به همه بویژه مسلمانان مهربان بود.»
زراره از امام باقر(ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) میفرمود: «بیگمان، رفق بر چیزی قرار نگرفت، مگر آنکه زینتش بخشید.»
با تکیه بر روایات متعدد از پیامبر، میتوان گفت: از جمله اصول مهم دین اسلام، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هرگونه سختگیریهای بیمورد است؛ همچنانکه از پیامبر نقل شده که فرمود: "من با دین یکتاگرای با گذشت ـ یا آسان ـ مبعوث شدهام و هرکس با سنّت من مخالفت ورزد، از من نیست."
از مجموع آيات قرآن كريم استفاده مى شود كه جدال احسن ، روش انبياء عليهمالسلام در دعوت به راه خدا بوده است. بر پايه آيات ۳ و ۸ حج، جدال احسن بايد آگاهانه باشد؛ زيرا جدل از روى علم، به اعتقاد حق منتهى مىشود و جدال بدون علم، به اعتقاد باطل مىانجامد.در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به جدال احسن ترغيب شده است؛ چنان كه در حكمتهاى منسوب به امير مؤمنان، على(ع) آمده است كه جوانانتان را به بحث و مجادله توصيه كنيد.همچنين به فرموده امام عسكرى(ع)، وقتى به امام صادق(ع) عرض شد كه پيامبر اكرم(ص) و ائمه عليهم السلام از جدال در دين نهى كردهاند، امام صادق(ع) فرمود: از جدال به طور مطلق نهى نشده، بلكه از جدال غير احسن نهى شده است؛ آن گاه امام صادق(ع) به آيات ۱۲۵ نحل و ۴۶ عنكبوت كه به جدال احسن ترغيب مى كنند، استناد كردند.جدال احسن بايد با سخن مهرآميز و توأم با نرمى و وقار و آرامش ، و براى يارى حق صورت گيرد و با حجت و دليل عقل پسند و پرهيز از هرگونه اذيت، درشتى، خشونت و سخت گيرى باشد . آيات فراوانى در قرآن كريم ، از مصاديق جدال احسن اند.
اسلام پذیرش اصول خود را تنها با تحقیق میپذیرد
اندیشمندان معتقدند ریشه «س ل م» در زبان عربی که واژهی اسلام از آن گرفته شده است دارای دو معنای صلح و تسلیم است. کسی که خویش را تسلیم خداوند میکند به صلح دست مییابد همچنین از دیدگاه اسلام انسان باید با استفاده از عقل – که میان مطلق و نسبی تشخیص میدهد- تسلیم اراده امر مطلق شود بنابراین اصطلاح مسلمان به معنای کسی است که با انتخاب خود پذیرفته است که ارادهاش را مطیع اراده الهی سازد.
اسلام معتقد است که اصول و مبانی این دین را باید با تحقیق و کسب آگاهی و دانایی پذیرفت و اطاعت جاهلانه و کورکگورانه از نظر اسلام مردود و مطرود است. هیچ اکراه و اجباری را در پذیرش دین به رسمیت نمیشناسد و بشدت آن را نهی و نفی میکند.
منطق اسلام، عقلانی و استدلالی است و همه افکار و اندیشههای مخالف را به مجادله احسن دعوت میکند.
در مقابل چنین دین منطقی، غرب و اروپا بویژه در دوره کنونی و از استقرار نظام اسلامی در ایران، زشتترین برخورد را با اسلام و مقدسات این دین آسمانی با یک میلیارد و 800 میلیون مسلمان داشته و هرازگاه به قرآن و پیامبر خاتم(ص) توهین و جسارت میکند که با اصول دموکراسی مورد ادعای آنها نیز در تضاد جدی است و گواه بر ملاکهای چندگانه در غرب و اروپا دارد.
گسترش اسلام و رشد این دین الهی در جهان بهخصوص در غرب و اروپا و با شکلگیری جمهوری اسلامی ایران، وحشت جدی مستکبران و لذتجویان شهوانی را برانگیخت و با تمام قوا در مقابل اسلام صفآرایی کردند و چون خو را کاملاً ضعیف و میان تهی در مقابل اسلام یافتند، دست به تخریب اسلام و اسلام هراسی و توهین و فحاشی نسبت به اسلام، نبی مکرم و خاتمالانبیاء(ص) و قرآن زدند و با این کار، علاوه برنمایش بیمنطقی خود، اشتیاق به اسلام را بین مردم و محققان کشورهای خود افزایش دادند که آمارها نمایانگر رشد اسلامگرایی در میان مردم غرب و اروپا دارد.
غرب و اروپا در مواجهه با اسلام سر به جنون زد
برخورد حذفی غرب و اروپا با اسلام و توهین و فحاشی آشکار به اعتقادات قریب به دو میلیارد مسلمان، که هیچگاه در تاریخ بمانند این سالها و روزها سابقه نداشته، نشانه بنبست فکری و فرهنگی آنها و توسلشان به بدترین نوع رفتار با عالیترین و آخرین دین الهی است که خود نیز مقدمه نابودی جسارتکنندگان و سرکشان طاغوتی است.
توهین به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص)، پروژهای است که اسلام ستیزان مدتهاست کلید زده اند اما این اسلام ستیزی دلایلی دارد که از نگاه صاحب نظران مورد بررسی قرار گرفته است. اما علت این توهینها، جهانی شدن اسلام است و غرب برخوردی انفعالی یعنی توهین به بهانه آزادی را در پیش گرفته است.
اما علت این توهینها، جهانی شدن اسلام است و غرب برخوردی انفعالی یعنی توهین به بهانه آزادی را در پیش گرفته است.
هنگامی که دولتهای اروپایی آتش زدن قرآن کریم، کتاب آسمانی و فخر مسلمانان و انسانهای آزاده در جهان توسط راسموس پالودان سیاستمدار سوئدی-دانمارکی را مصداق آزادی عقیده و بیان می خوانند، کاملا مسجل است که در حال اعطای چه حاشیه امنیتی بالایی به نژادپرستان و اسلام ستیزان جهت ارتکاب انواع جرایم علیه مسلمانان بی دفاع در کشورهای خود میباشند.
شاخصههای اسلام ستیزی سیستماتیک به صورت فزایندهای در غرب رشد کرده و این موضوع شدیداً نگران کننده است. در سال ۲۰۲۲ میلادی، میزان حملات به کمپها و مراکز نگهداری پناهجویانی که بسیاری از آنها مسلمان هستند، توسط گروههای نژادپرست و افراطی در آلمان حدود ۷۳ درصد نسبت به سال ۲۰۲۱ افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر، گزارشهای نگران کنندهای در خصوص تشدید این روند در سال ۲۰۲۳ میلادی از آلمان دریافت میکنیم.
این قاعده در خصوص دولت انگلیس نیز صادق است. شاید برخی تصور کنند جا به جایی قدرت میان احزاب سنتی انگلیس از جمله احزاب کارگر، محافظه کار و لیبرال دموکرات تغییری در شاخصههای اسلام ستیزی یا مهاجرستیزی در این کشور ایجاد می کند اما این تصور اشتباه است. زمان قتل جورج فلوید توسط پلیس آمریکا در مینیاپولیس (در سال ۲۰۲۰ میلادی)، دموکراتهای آمریکا که در مبارزات انتخاباتی با دولت ترامپ به سر میبردند تلاش کردند تا خود را منجی مهاجران و رنگین پوستان نشان دهند اما پس از سرکار آمدن بایدن نیز کشتار و آزار رنگین پوستان توسط پلیس به بهانههای گوناگون ادامه پیدا کرده است. بنابراین، نژادپرستی نهادینه شده در غرب معطوف به یک سلسله سیاستگذاریهای کلان مربوط میشود که سیاستمداران مجری آنها محسوب می شوند. اکنون از سال ۲۰۱۶ میلادی، یعنی زمان کشته شدن جوانی سیاهپوست در فرانسه به نام آدام ترائوره حدود ۷ سال سپری شده است اما افسران پلیسی که وی را در بازداشتگاه به قتل رسانده اند در مصونیتی مثال زدنی به سر می برند!
سرانجام تقابل اهانت با اخلاق و ادب اسلامی
سرانجام مقابله غیرمنطقی غرب و اروپا با اسلام و مسلمانان را میتوان اینگونه پیشبینی کرد که اسلام روز به روز در این کشورهای متخاصم با اسلام ناب در حال رشد و اقبال بیشتر مردم و محققان و نخبگان قرار دارد و از آنجا که فطرتهای مردم غرب و اروپا با پس زدن مکاتب غیرالهی در حال روی آوری به اسلام هستند، میتوان پیشبینی آینده امیدبخش برای مرم این کشورهای مهاجم به اسلام را داشت.
انتهای پیام/