به گزارش
بلاغ؛ در شرایطی که دنیای غرب، بسرکردگی آمریکا، تغییر نظامیهای سیاسی مخالف و یا ناهمراه با خود را از طریق پروژه جدیدی تحت نام «انقلاب رنگین» آغاز کرده بود و چند تجربه در گرجستان، اوکراین، تاجیکستان و...، بر موفق بودن این پروژه گواهی میداد، آمریکا تلاش کرد تا با همه اندوختههای خود و صرف چند میلیارد دلار با به صحنه آوردن همه منابع، هم پیمانان و نیروهای انسانی وابسته به خود در داخل ایران، به بهانه انتخابات، که مقدمه و بهانه همه انقلابهای مخملین قبلی و بعدی بود، ایران را نیز با انقلاب رنگین دچار اغتشاش، آشوب، آشفتگی و بی ثباتی و در پایان فروپاشی و به قدرت رساندن مهرههای خود کند، چنانکه در دیگر کشورهای یادشده انجام داده بود.
آمریکاییها با سوارشدن بر جریان موسوم به اصلاحات، میرحسین موسوی را کاندیدای مورد نظر خود یافتند و تمام انرژی و سرمایهگذاری روی این کاندیدا و به صف کردن شخصیتهای اصلاحات پشت سر حمایت از میرحسین موسوی متمرکز کردند.
پروژه انقلاب مخملین، گام به گام بر اساس پیش بینیهای این پروژه در کشورمان توسط جریان اصلاحات با محوریت سیدمحمد خاتمی و نظارت و هدایت مرحوم هاشمی رفسنجانی به پیش رفت و از آنجا که میبایست صحت انتخابات زیر سوال برود، در صبح برگزاری انتخابات، میرحسین موسوی همه خبرنگاران و صاحبان رسانهها را فراخواند و در یک کنفرانس خبری با حضور قریب صد رسانه و مسئول انتخابات، پیشاپیش و قریب ۶ساعت مانده به پایان رایگیر خود را برنده قاطع انتخابات و منتخب ملت ایران معرفی کرد و اعلام نمود که در مقابل هر نتیجه ای غیر از این، مقاومت خواهد کرد و مردم را به خیابانها خواهد آورد.
با حضور صدها نماینده کاندیداها و از جمله نمایندگان آقای میرحسین موسوی تمام فرایند انتخابات تا شمارش آراء و اعلام رسمی نتایج انجام پذیرفت و رقیب اصلی میرحسین موسوی با اختلاف ۱۱میلیون رأی انتخاب شد و به عنوان رئیس جمهور معرفی گردید.
در ساعات اولیه اعلام رسمی نتائج، میرحسین موسوی و حامیان او، که در جریان انتخابات سال ۸۴ با منتخب آن سال موضع خصمانه ای گرفته بودند و در این انتخابات نیز همان منتخب (احمدی نژاد) انتخاب شده بود، مردم را تشویق به اعتراض و آمدن به خیابانها کردند و با دامن زدن به شعار «تقلب». کشور را بجای شادمانی برای مشارکت ۸۰درصدی، به هرج و مرج و بی ثباتی و ایجاد امید فراوان برای معاندین و آمریکا گرفتار کردند بگونهای که ایران اسلامی صحنهای آزاد شده بود برای اجرای توصیههای ریز و درشت؛ و بزرگترین خسارات را بر کشور وارد آوردند. با ایجاد ارعاب و ترور، سعی کردند همه کسب و کار را به تعطیل بکشانند و اعتصابات را بوجود بیاورند و آنچنان در رسانهها به خصوص فضای مجازی تبلیغ علیه نظام اسلامی کنند که توگویی دیگر چیزی به فروپاشی نظام مقدس اسلامی ملت بزرگ ایران نمانده است.
در فضای رسانهای بینالمللی نیز این ذهنیت را بشدت تقویت میکردند که شرکت سهامی اپوزیسیون ایران در حال رایزنی برای تشکیل دولت موقت و بدست گرفتن قدرت در ایران هستند.
واقعاً آنانی که از توان مدیریت بحران نظام اسلامی مطلع بودند و میدانستند که همه سکوت و خویشتنداری نظام اسلامی بواسطه سعه صدر بالای جمهوری اسلامی است، برای این صاحب نظران، ضرب المثل: «شتر پرخواب بیند پنبه دانه، گهی...»، تداعی میشد و این تاسف را به همراه داشت که چرا عدهای با عنوان مسئولان قبلی و فعلی کشور باید اینگونه در دام درهم تنیده دشمن با بی بصیرتی بیفتند و عدهای از مردم بی اطلاع را به اردوگاه دشمنان بکشانند و برای کشور اینهمه هزینه و خسارت به بار بیاورند و دشمنان این مملکت را دلشاد کنند.
با تداوم هشت ماه اغتشاش و تخریب اموال دولت و ملت و جدی شدن تهدیدات امنیتی و فعالتر شدن بازیگران خارجی در این آشوبها، مردم بار دیگر برای صیانت از انقلاب اسلامی و تمامیت سرزمینی کشور خود، بصورت خودجوش و کاملاً مردمی به صحنه آمد و با تظاهرات چند ده میلیونی و تجدید میثاق با انقلاب اسلامی، مراتب آمادگی خود برای فداکاری و جان و مال دادن پای این انقلاب را به رخ جهانیان کشاندند.
۹دی ماه ۸۸، نقطه عطف تجدید میثاق های مداوم ملت ایران با انقلاب شکوهمند اسلامیشان است که به نظر میرسد برای سالهای سال، میتواند باطل السحر دسائس و نیرنگهای حتی رنگارنگ بیگانگان و مهرههای داخلیشان باشد. درس عبرت برای آنانی است که عاقبت همراهان این فتنه برای آنها میتواند بسیار عبرتآموز باشد.
محمد فاطمی