به گزارش
بلاغ؛ آیا حاضریم تحلیلی واقعی از ابعاد نابودی رژیم صهیونیستی در اختیار نخبگانمان قرار دهیم یا همچنان مدل ذهنی ما متأثر از بازیهای رایانهای، حمله نظامی همهجانبه به شهرها و از بین بردن کل آنها و کشتن همه ساکنان آن است؟ تکلیف آن همه مهاجری که سالهاست آنجا زندگی میکنند چه خواهد شد؟ تازه اگر ما چند کشور را جمع کنیم که به رژیم حمله نظامی کنند، آیا حامیان او هم دست روی دست میگذارند و نظارهگر مینشینند؟ خود صهیونیستها توان دفاع از خود را ندارند؟ آیا اساساً نابودی این رژیم تا دندان مسلح ماهیت نظامی خواهد داشت؟.
راهبرد محوری درباره رژیم صهیونیستی در کنار تقویت جریان مقاومت، طبعاً فروپاشی از درون و تقویت جریان مهاجرت معکوس است. این کار بدون شناخت دینامیکها و شکافهای داخلی و نیز قطع حمایتهای خارجی بهخصوص غربی شدنی نیست، ولی سخن گفتن از فروپاشی یک دولت مستقر که تلاش میکند با کمک آمریکا هر روز روابط منطقهای خود را نیز توسعه دهد، آسان نیست. بهویژه که برنامه منسجم و نقشه راهبردی دقیقی هم نداشته باشیم یا به صورت تکبعدی فقط بر مؤلفههای نظامی یا امنیتی متمرکز شویم.
برای توسعه ابزارهای اثربخش بر یهودیان درون، تفکیک یهودی از صهیونیست و همچنین تفکیک سران رژیم از بدنه مهاجر موجود در سرزمینهای اشغالی دو راهبرد هستند که باید فعالانهتر پیگیری شوند. ادبیات عبدالناصر که میگفت همه را به دریا میریزیم، انسجام دولت با مردم را در رژیم بیشتر خواهد کرد. آنقدر حرفهای تبلیغاتی و رسانهای زدهایم که طرح این سخنان پرسشبرانگیز است، ولی واقعیت این است بدون خلق و توسعه معارضان داخلی رژیم و تعمیق شکافها، راهی برای نزدیک شدن به ضربه نهایی نداریم!
این فرایند که میتوان درباره جزئیات آن بیشتر اندیشید نیازمند بازوهایی بومی است. بازوی بومی هم بدون توسعه ارتباطات کنشگران مشخص و متعدد شدنی نیست. البته طبعاً مسئله ما تطبیع و عادیسازی نیست بلکه فعالسازی تیمهای مختلف برای جذب نخبگان و منتقدان آنهاست. اینکه امروز توان بازدارندگی ما کمتر است بهخاطر ضعف در همین راهبرد یعنی توسعه نفوذ امنیتی و فکری در رژیم است؛ چرا در این حوزه کوتاهی صورت گرفته، اللهاعلم ولی بیشک دستهایی در کارند تا ما بهطور جدی به این امر نپردازیم یا تصور کنیم تنها راه حل موجود، نظامی است!
علیرضا کمیلی