به گزارش
بلاغ، استرس داریم، روحیهمان خراب شد رفت، آمریکا در کمال ادب و احترام، تیم فرستاد ایران، اینها گرفتند تک تکشان را بُردند، ما را به خاک سیاه نشاندند، رفتیم.
بالاخره کاری کردند که برجام نقض شود، کُشتی چه بود، یک دوتا بوس بوس میکردید این آمریکاییها را، یک بازی دوستانهای یک چیزی، آخر چرا انقدر خشونت، چرا انقدر زیر یک خم و دو خم، یکم فکر میکردید، اینها آمریکایی هستند.
دلمان میخواست فقط برای حسن یزدانی پیام تبریک بفرستیم، نه اینکه هم نام ماست، چون دل آمریکایی را نشکست، فردا برود پیش ترامپ حداقل خاطره خوش دارد، این وحشی به ما حمله نمیکند، حمله به کنار، آن را که جرات نمیکند از ترس ارتش و سپاه، برجام را یک وقت پاره نکند.
بقیه را اگر گذاشتیم یک پاپاسی بهشان بدهند، اصلا میدهیم سجلشان را باطل کنند، اصلا این پیروزی برایمان عزا شد، ای کاش با ترکیهای، روسیهای یا یک کشور در پیت میافتادیم، لااقل بعد از برد کات میکردیم روابطمان را نگران نبودیم.
چهلم حاج اکبر هم گذشت، باز این مهدی و فائزه سوژهسازی کردند، خوب مجلس ترحیم پدرتان است، شما سنگین رنگین بنشید، مگر آن سه تای دیگر فرزند حاج اکبر نیستند، ای خدا ما غم کدام مصیبت را باید بخوریم.
خوزستان و فارس هم واقعا قوز بالای قوز شدند، کاش یک صدامی پیدا میشد این جنوب ایران را میگرفت، منطقه کوچکتر میشد بهتر بود.
کویت و عمان و این چند تا کشور پایین چقدر پیشرفت کردند، همین با پول نفت و اینها به اینجا رسیدند، اصلا بیابان بودند.
ممدجواد به جای فکر کردن به احوالات برجام، رفته اختتامیه جشنواره فیلم فجر، خوب وقتی وزیر ارشاد میرود در استانها با این و آن کَل میاندازد، از این یکی توقعی نمیتوانم داشته باشم.
این واعظی هم که 20 درصد off زده به اینترنت، حراج راه انداخته، از کیسه خلیفه میبخشد.
آخ تازه یادم آمد که، روز زن نزدیک است و ما هیچکاری برای مادر بچهها نکردیم، باز این صفدر حسینی دمش گرم رفت یک سرویس برلیان گرفت.
یکی به من بگوید من به این عارف چه بگویم، نزدیک انتخابات، برایمان در این اوضاع نامه نوشته و خودشیرینی میکند، انگار ما خودمان خبر نداریم، این باید به ما تذکر بدهد، مگر تو نماینده خوزستانی، آدم هم انقدر کینهای، هنوز کینه انتخابات 92 را به دل دارد.
برداشتند اعضای امید یک لیست نوشتند، طرح دو فوریتی دادند ملت را بیندازند زندان، این خاتمی میگوید آشتی ملی، اینها میگویند زندان زندان، خدا عاقبتمان را به خیر کند، آخرش همه تقصیرها میافتد گردن ما، شانس هم که نداریم.
ای بابا این بذرپاش هم دور برداشته است، با این یکی چکار کنیم دیگر، این هم بیکله هست، باز یاد زیر سه درصد افتادم.
یکی دو روزی است نه از فریدون، نه از آن یکی قندخور خبری نیست، فکر کنم این نوبخت قندخور ترسیده پیدایش نیست، رفته توی تلویزیون گفته ما شرمندهایم، بگذار پیدایش شود، وقتی مجبورش کردیم عیدی همه کارمندها را خودش داد، میفهمد که نباید هرجایی خودشیرینی کند.
اَه اعصابمان خرد شد.
حسن/ 2 اسفند 95/ پاستور