کودک گمشده در سیرک ناتو!
رفتار تحقیرآمیز دولتهای غربی با اوکراین و رئیس جمهور آن مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.
روزنامه وطن امروز نوشت: رئیسجمهور آمریکا، عضویت اوکراین در ناتو را تا قبل از پایان جنگ، نشدنی و غیرممکن و اصرار رئیسجمهور اوکراین در این باره را بیفایده دانست! در مقابل، زلنسکی مدعی شد: «شاید آمریکا بخواهد در عرض 5 دقیقه با واگذاری برخی مناطق اوکراین به روسیه، به جنگ اوکراین پایان دهد اما ما چنین چیزی را نمیپذیریم».
به نظر میرسد منازعات سران ناتو و دولت اوکراین از فاز پنهان وارد فاز آشکار شده است. صورتبندی این منازعه، کمی عجیب و در عین حال عبرتآموز است؛ اینکه آمریکا، کانادا، ترکیه و 26 عضو اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی تا قبل از وقوع جنگ اوکراین به کییف تضمین میدادند اجازه تبدیل آن به کانونی از آتش و جنگ را نخواهند داد یا حتی اگر این اتفاق رخ دهد، به صورت تمامقد پشت سر اوکراینیها خواهند ایستاد. در آن زمان زلنسکی تصور میکرد «پیوستن به ناتو» کف امتیازاتی است که ناتو به وی و همراهانش بابت ورود به میدان منازعه مستقیم با روسها میدهد اما اکنون با گذشت ۱۷ ماه از جنگ اوکراین ادبیات کاخ سفید و اروپاییان به صورت محسوسی تغییر کرده است!
از ابتدا برای سران آمریکایی و اروپایی محرز بود در حین نبرد اوکراین نمیتوان یک کشور را به عضویت ناتو پذیرفت زیرا در این صورت همه اعضای ناتو وفق ماده 5 اساسنامه این سازمان (درباره دفاع جمعی اعضای ناتو از کشوری که وارد جنگ یا منازعه میشود)، ناچارند به سود کشور جنگزده یا جنگطلب وارد منازعه شوند. با این حال سران ناتو در خفا و آشکار به زلنسکی وعده دادند پرونده اوکراین با دیگر موارد مشابه تفاوت دارد! حتی دبیرکل ناتو در سفر به کییف مدعی شد اوکراین به صورت ذاتی به ناتوتعلق دارد و سازوکارهای عضویت این کشور در پیمان ناتو توسط اعضا ارائه و عملیاتی خواهد شد.
اکنون جو بایدن، به مانند صدراعظم آلمان و رئیسجمهور فرانسه دستمریزاد جانانهای را به زلنسکی بابت ماهها بازی کورکورانه در زمین ناتو دادهاند: عضویت در ناتو در زمان جنگ ممنوع! ماجرا به این نقطه ختم نمیشود. بر همگان مسجل است یکی از حداقلیترین و مسلمترین شروط مسکو برای انعقاد پیمان صلح پس از جنگ اوکراین، تعهد این کشور مبنی بر «بیطرفی در منازعات نظامی» و «عدم اقدام برای عضویت در ناتو» است. به عبارت گویاتر، مقامات آمریکایی و اروپایی صراحتا اعلام کردهاند چه در زمان جنگ و چه پس از صلح احتمالی در جنگ اوکراین، غربگرایان این کشور جنگزده باید عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی را به فراموشی بسپارند.
حتی در آینده اوکراین نمیتواند به «شریک بااولویت ناتو» نیز تبدیل شود زیرا در این صورت، تعهد خود مبنی بر «بیطرفی در قبال منازعات نظامی» را زیر پا خواهد گذاشت. اظهارات صریح زلنسکی علیه بایدن و آمریکا، نقطه عطفی در جنگ اوکراین محسوب میشود! رئیسجمهور اوکراین دیگر ابایی ندارد از اینکه بدعهدی و تضمینگریزی کاخ سفید و آتلانتیکیها را در برابر دوربینهای تلویزیونی و رسانههای بینالمللی فریاد بزند. او در بدترین زمان ممکن به خود آمده است!
شاید زلنسکی طی روزهای اخیر بارها به یاد ملاقاتهای پنهان خود با مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس در ماههای منتهی به آغاز جنگ اوکراین افتاده است. زمانی که آنها اقداماتی مانند ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز کییف در صورت جنگ و طی شدن سریع روند عضویت اوکراین در ناتو را گامهایی عملیاتی قلمداد کرده و به همین واسطه، رئیسجمهور سادهلوح این کشور را بازی دادند. زلنسکی الان دقیقا نمیداند باید از چه چیزی و چه کسی گلایه کند: از اتحادیه اروپایی، کاخ سفید یا ناتو! او با کمترین مطالعه میتوانست متوجه بازی خطرناک آتلانتیکیها با سرزمین و امنیت خود شود اما زرق و برق وعدههای نسیه غرب را، به مصائب نقدی که بر سر کشورش آورد، ترجیح داد.
در همین حال، روزنامه اصلاحطلب هم میهن با اشاره به عکس خوش و بش سران ناتو که در آن به زلنسکی بیاعتنایی میشود نوشت: زلنسکی به مراسم میرود ممکن است در این مهمانی چای و شیرینی و نوشیدنی تعارفش کنند، اجازه دهند اجرای موسیقی را ببیند و شاهد هنرنمایی موزونبازان جمع باشد و با شوق برایشان دست بزند و کل بکشد، اما موقع عضویت در ناتو، از مهمانی بیرونش میکنند. در این اجلاس به زلنسکی تضمین میدهند اما کشورش را عضو خودشان نمیکنند. عکس در حاشیه اجلاس ناتو از زلنسکی گرفته شده و رسانهها نام «کودک گمشده در نمایشگاه را برایش انتخاب کردهاند». این رسانهها که امروز به مسخره کردن زلنسکی افتادهاند در حقیقت یکی از مقصران اصلی شروع و ادامه این جنگ بودند. به احتمال زیاد ولودیمیر در این لحظه زیر لب میگوید این چه روزگاری است که گرفتارش شدهام.
گزارش BBC از فرصت مهم آفریقا برای ایران در پسابرجام
«ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیسجمهور ایران پس از ۱۱ سال در حالی راهی آفریقا شد که جمهوری اسلامی در این چهار دهه همواره نگاه ویژهای به آفریقا در سیاست خارجی خویش داشته است.»
وبسایت بیبیسی در گزارشی نوشت: در حال حاضر قاره آفریقا بهخاطر وجود منابع زیاد و ذخایر فلز و عنصرهای گرانبها که در مسیر گذار انرژی مثل ساخت باتریهای لیتیومی مورد نیاز هستند، به محل رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. قدرتهای منطقهای خاورمیانه نیز درصدد افزایش روابط خویش با کشورهای آفریقایی هستند. سهم ایران از تجارت قاره آفریقا که تقریباً ۱۲۰۰ میلیارد دلار است، در حال حاضر تنها ۰.۱ درصد است. صادرات ایران به این قاره در سالهای گذشته بهطور متوسط ۶۰۰ میلیون دلار بوده است. با این حال، با تلاشهای انجامشده، حجم تجارت با قاره آفریقا در سال اخیر به بالای ۱ میلیارد دلار رسیده است.
کارشناسان انرژی در ایران بر این باورند که توسعه روابط ایران با کشورهای قاره آفریقا در حوزه انرژی فرصتی مثبت است. این همکاری شامل توسعه زیرساختهای انرژی، انتقال و توزیع انرژی، توسعه منابع تجدیدپذیر و تبادل تکنولوژی و دانش فنی است. این تعامل میتواند به توسعه و رشد اقتصادی، تبادل فرهنگ و تجارت مفید بین دو طرف منجر شود.
قاره آفریقا صادرکننده نفت و گاز است. اما با وجود تولیدکنندگان مهم و ظرفیتهای استخراج و تولید گاز طبیعی، همچنان امکان همکاری در حوزه انرژی وجود دارد. اقدامات در برخی کشورهای آفریقایی و در ابعاد کوچکتر میتواند مفید باشد، مانند توسعه همکاریهای تجاری، ارائه فناوری و تأمین فرآوردههای نفتی.
در دوران بحران انرژی و پس از حمله روسیه به اوکراین، نقش آفریقا در امنیت انرژی اروپا افزایش یافت و به تدریج نقش آفریقا هم در امنیت عرضه انرژی و هم در پروسه گذار انرژی افزایش خواهد یافت. طبیعی است که رقابت در این قاره بین کشورهای عمده تولیدکننده و صادرکننده انرژی و تکنولوژی بیش از این هم افزایش یابد.
یکی از مواردی که میتوان انتظار داشت در جریان سفر رئیسی به آفریقا مورد توجه قرار گیرد احداث پالایشگاههای فراسرزمین در آفریقا توسط ایران است. کارشناسان انرژی در ایران بر ضرورت احداث پالایشگاههای فراسرزمینی ایران در آفریقا تاکید میکنند. بر این اساس کشورهای قاره آفریقا میتوانند یک پتانسیل خوب برای ایران در انتقال دانش و فناوری در حوزههای مختلف باشند.
ایران با تجربههای خود در طراحی پالایشگاه و تجهیزات نفتی، مانند پالایشگاه خلیجفارس، قادر است در این زمینه در قاره آفریقا فعالیت کند. همچنین، در حوزه انتقال دانش فنی نیز ایران تجربیات قابلتوجهی دارد و میتواند اقدامات مفیدی در این زمینه در قاره آفریقا انجام دهد.
ابراهیم رئیسی در جریان سفر به کنیا از پتانسیل ایران برای همکاری در بخش پتروشیمی خبر داد. باید در نظر داشت که متنوعسازی بازارهای هدف صادرات محصولات پتروشیمی و فرآوردههای پلیمری، یکی از سیاستهای کلیدی تجارت پتروشیمی ایران در دوران پسابرجام است.
با توجه به اطلاعات مربوط به ظرفیت پالایشی آفریقا، که تقریباً ۳ تا ۴ میلیون بشکه در روز است و نیمی از آن غیرفعال است، ایران میتواند فرصتی را داشته باشد تا با ارائه خدمات فنی و مهندسی، این ظرفیت را احیا کند.
با ایجاد خطوط کشتیرانی مستقیم و روابط بانکی، امکان افزایش صادرات و تسهیل در تبادل تجاری با قاره آفریقا وجود دارد.
با توجه به بازار خوب آفریقا برای محصولات پتروشیمی ایران باید پرسید که چرا این پتانسیل تا به امروز بهصورت کامل مورد استفاده قرار نگرفته است.
ایران از منابع مالی زیاد برای سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی آفریقا برخوردار نیست اما با توجه به تخصص مهندسان ایرانی در بخش نفت میتواند با تعمیر و ارتقای برخی پالایشگاههای آفریقا به تدریج نقش خود را در امنیت عرضه انرژی و زیرساختهای آفریقا افزایش دهد که این امر هم باعث افزایش حجم تجارت بین تهران و کشورهای آفریقایی شود و هم به تدریج زمینه افزایش نفوذ سیاسی ایران در منطقه را فراهم میآورد. انرژی میتواند فصل جدیدی در روابط ایران با آفریقا را رقم زند.
فایننشالتایمز: غول اقتصادی اروپا آینده تیرهای را انتظار میکشد
اقتصاد آلمان بهعنوان غول اقتصادی و بزرگترین اقتصاد اروپا، با نگرانیهای بزرگی دستوپنجه نرم میکند.
این ارزیابی را روزنامه «فایننشالتایمز» منتشر کرده و در توضیح ماجرا نوشت: برلین برای افزایش چابکی اقتصاد باید موانع اساسی را برطرف کند. دادههای اخیر آلمان تصویر تیرهای از آینده نزدیک این کشور بهعنوان قدرت اقتصادی اروپا ترسیم میکند. در سالجاری اقتصاد آلمان وارد رکود شد و اخیرا تمایل سرمایهگذاران در این کشور، با سریعترین سرعت از زمان همهگیری کرونا، کاهش یافته است. نهادهای مرجعی نظیر OECD پیشبینی کردهاند رشد اقتصادی آلمان در سال ۲۰۲۳ به کمترین میزان در بین اقتصادهای بزرگ برسد. با این حال، مسیر این کشور نشاندهنده نگرانی بزرگتری است.
بادهای غالب و مخالف ژئوپلیتیک- از جمله روسیه به اوکراین تا افزایش تنشهای آمریکا و چین- آسیبپذیری مدل اقتصادی برونگرای آلمان را برجسته کرده و چالشهای بلندمدت آن را تشدید کرده است. صدراعظم آلمان، در تلاش برای تغییر رویه اقتصاد، به تلاشهایی از قبیل کاهش وابستگی به انرژی روسیه و تحول در زنجیره تامین برای بخش صنعت آلمان روی آورده است. هدف این است که انرژیهای تجدیدپذیر ۸۰ درصد از ترکیب کل انرژی را به خود اختصاص دهد. در راستای این هدف میلیاردها دلار برای تقویت صنعت نیمههادی انرژیهای تجدیدپذیر هزینه میشود.
آلمان بهسرعت وابستگی خود به گاز روسیه را قطع کرد. همچنین ساخت سریع پایانههای LNG به افزایش امنیت انرژی این کشور کمک کرده است. اما تصمیم به حذف تدریجی آخرین راکتورهای هستهای خود و از طرفی روند کند عرضه انرژیهای تجدیدپذیر به این معناست که آلمان همچنان برای نیازهای انرژی خود به واردات و سوختهای فسیلی متکی است و همچنان در معرض بیثباتی قیمتهای جهانی قرار دارد. تنوع بخشیدن به اقتصاد نیز چالشبرانگیز است. تولید صنعتی حدود یکچهارم تولید این کشور را تشکیل میدهد. تولید خودرو، صنعت ارزشمند آلمان، از سال ۲۰۱۸ کاهش یافته است. تخصص آلمان در فناوریهای احتراق با تغییر به سمت وسایل نقلیه الکتریکی، جایی که چین بازیگر غالب است، به چالش کشیده شده است. روابط بیخطر با چین- بزرگترین شریک تجاری آلمان برای کالا- نیز ساده نخواهد بود.
صدراعظم آلمان خواستار «سرعت آلمانی» جدید برای دستیابی به تحولات شده است. اما او باید ابتدا تعدادی از سرعتگیرها را که مدتهاست اقتصاد آلمان را عقب انداختهاند، حذف کند. پروژههای زیرساختی تجدیدپذیر، بهدلیل برنامهریزی طولانیمدت به تعویق افتاده است. رهبران کسبوکار شکایت دارند که بوروکراسی سنگین، هزینههای بالای انرژی و دیجیتالی شدن محدود نیز مانع پویایی میشود. از زمانی که SAP(شرکت نرمافزاری آلمانی) بیش از ۵۰ سال پیش تاسیس شد، هیچ شرکت فناوری آلمانی در سطح جهانی ظهور نکرده است.
کمبود نیروی کار مانع دیگری است. پیشبینی میشود که آلمان تا سال ۲۰۳۵ با کمبود ۷ میلیون کارگر مواجه شود که بخشی از آن بهدلیل پیری جمعیت است. کمبود کارگران ماهر در تجارت ساختمان، مهندسی برق و خدمات حرفهای وجود دارد که برای رسیدن به دستاوردهای بلند اقتصادی کشور مهم است.
آلمان از برخی جهات قربانی موفقیت خود است. مدل اقتصادی این کشور در عصر جهانیشدن سریع که در دو دهه پس از فروپاشی دیوار برلین اتفاق افتاد، رشد کرد و شکل گرفت. اما زمان در حال تغییر است و اصول رقابت و انعطافپذیری با گذشت زمان به چالش کشیده میشود. زخمهای اقتصادی بلندمدت ناشی از مقررات، دیجیتالیسازی و عرضه نیروی کار که در دوران شکوفایی کمتر فشارآور به نظر میرسیدند، اکنون چابکی اقتصاد را محدود کرده است. آلمان تنها در صورت برخورد با موانع زیربنایی رشد میتواند بار دیگر خود را تجدید کند.