به گزارش بلاغ؛ سینما در برابر مسائل اجتماعی خنثی نیست. پذیرش این گزاره بهقدری مسلم است که نیاز به اثبات ندارد. اما اولین سوال اینجاست که اساسا سینما متاثر از مسائل اجتماعی است و یا تاثیرگذار؟.
برای پاسخ به این پرسش مرور کوتاه روح حاکم بر سینمای پس از انقلاب کمک کننده است. ابتدای دهه 60 و مسائل انقلاب اسلامی و نگاه ضد طاغوتی و سپس جنگ و دفاع مقدس در میانه و انتهای این دهه، بعد از آن در دهه 70 روابط دختر و پسر و مثلثهای عشقی و مسئله زن، در دهه 80 نیز انواع مسائل مرتبط با طبقه متوسط از یکسو و ورود نگاه تجاری و «بفروش» به سینما از سوی دیگر، بدنه سینمای اجتماعی را تشکیل میداده است و در نهایت در دهه 90 بطور مشخص آسیبهای اجتماعی و انواع معضلات و مسائل جامعه مورد توجه بوده است.
در همه این سالها با وجود تغییر نگاه سینما و بطور دقیقتر تغییر مسئله در سینما، آنچه مهم بهنظر میرسد این است که اساسا سینما کارکرد و نقش خود را چه در فهم مسائل اجتماعی و چه در بازنمایی آن درست ایفا نکرده تا چه رسد به اینکه بخواهد تاثیرگذار و یا راهگشا باشد.
کلیشهایترین پاسخ سینماگران به این پرسش هم همیشه این بوده که وظیفه سینما بازنمایی مسائل اجتماعی است و نه ارائه راهکار، اما پاسخ به این پرسش همچنان مبهم مانده که بازنمایی اگزجره از مسائل و آسیبهای اجتماعی چقدر به حل مسئله کمک میکند و آیا اساسا با بازتولید معضلات و نمایش آن بدون هیچگونه تحلیل و شناخت و در نتیجه عدم وجود هدف مشخص برای کمک به حل مسائل میتوان مدعی سینمای اجتماعی بود؟.
اینجاست که مهمترین پرسش مطرح میشود و آن اینکه اساسا آیا خود سینما به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده؟ و یا اینکه سینما برای پرهیز از تبدیل شدن خود به یک مسئله و آسیب اجتماعی چه کرده است؟
اگر از مباحث مرتبط با «صنعت فرهنگ» و نظریات مرتبط با نگاه انتقادی «مکتب فرانکفورت» به سینما بگذریم و کمی جزئیتر بحث را دنبال کنیم به این نکته میرسیم که اساسا صنعت سینما اعم از موضوع، دغدغه، آثار، مولف و عوامل آن در جامعه امروز به خودی خود تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده است، هرچند دایره «صنعت شهرت» از صنعت سینما وسیعتر بوده و مسائل آن شامل این بحث نیز میشود، اما خود صنعت سینما و متعلقات آن امروز به خودی خود یکی از مسائل و چه بسا یکی از آسیبهای اجتماعی جامعه امروز هستند.
تبدیل شدن عوامل به ماهیت اصلی سینما و عدم انتزاع خود آثار سینمایی از عوامل آن یکی از مهمترین نشانههای این ادعاست. با ظهور تکنولوژیهای نوین ارتباطی و گسترش رسانهها و شبکههای اجتماعی و تبدیل شدن سینماگران به رسانههای خرد اجتماعی، دیگر آثار سینمایی امکان انتزاع مفهومی خود را بهعنوان یک اثر مستقل از دست داده و بهنوعی با ماهیت سینماگران گره خورده است. بهطوریکه دیگر اساسا هر اثر سینمایی به یک پدیده اجتماعی متاثر از نقش و ویژگیهای عوامل آن تبدیل شده که بدون شناخت پیشینه عوامل آن قابل تحلیل و تفسیر نیست.
از سوی دیگر عوامل با استفاده از فضای مجازی بهطور مستقل از سینما ولی وامدار و متاثر از آن دچار کژکارکردهایی شدهاند که به بخشی از این دایره مسائل و آسیبهای اجتماعی تبدیل شدهاند. نمونه بارز آن نیز تبدیل شدن آنان به اینفلوئنسرهای مجازی است که هزینه اقدامات و عملکرد آنها در حوزههای مختلف و عموما غیرمرتبط با تخصص سینماییشان و تاثیر آن در اجتماع قابل مشاهده است. درواقع آنچه که امروز در صنعت سینما شاهد هستیم بیشتر از آنکه درمورد خود سینما و آثار سینمایی باشد در مورد رفتارها و کنشهای سینماگران است که عموما نیز تنشزا، غیرتخصصی و آسیب زاست.
بنابراین امروز مسئله اصلی نه بازنمایی مسائل و آسیبهای اجتماعی در سینماست و نه پله بعدی آن یعنی کمک به حل مسائل و یا مقابله با معضلات اجتماعی، بلکه موضوع و دغدغه اصلی دیگر خود سینما به مثابه یک مسئله و آسیب اجتماعی است و دستکم تلاش برای عدم تبدیل شدن سینما به آسیب اجتماعی مهمترین دغدغهای است که باید به فکر آن بود.
محمد محسنی تنکابنی