به گزارش
بلاغ، جوانی موهبت و ثروتی است که خداوند به همه بندگانش عطا کرده و البته روزی با نام جوان هم ارزشمند، اما تبریک این روز زمانی مهمو واقعی جلوه میکند که بهواقع همه جوانان بههمراه جوانیهایشان، استعدادها و دغدغههایشان دیده شوند.
بارها از زبان بزرگانمان شنیدهایم که جوانی بهار عمر است، فرد فراز و نشیبهایی را تجربه میکند، مسئولیتپذیری را یاد میگیرد و بهطور کلی دچار یک بلوغ فکری میشود.
جوان نیروی نوپا و پرانرژی جامعه که آینده آن را رقم خواهد زد و این جمله شعاری نیست که جوانان آیندهسازان ما هستند؛ چرا که از گذشته تاکنون بارها شاهد این امر بودهایم، این جوانان بودهاند که همیشه در صحنه حاضرند و آنها در رقم زدن تاریخ این کشور نقش مهمی داشتند و دارند.
این جوانان انقلاب کردند، این جوانان هشت سال جنگیدند و امروز جوانان میتوانند ادامه دهنده راه باشند اگر بگذارند.
در همه جای دنیا از این سرمایه گرانبها در جهت پیشرفت کشور استفاده میشود و نیروهای جوان همیشه میتوانند بهبودبخش اوضاع جامعه خود شوند اگر که خودشان در اوضاع مطلوبی قرار داشته باشند که متاسفانه در کشور ما اینطور نیست.
روز جوان میتواند فرصتی باشد تا به مسائل و مشکلات این قشر بهخصوص در این روزها که بیشتر هم شده، توجه ویژهای شود و برای آن برنامهای مدون و عملی ارائه داد.
این روزها سه مشکل اساسی جوانان، اشتغال، ازدواج و مسکن است و اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم ازدواج و مسکن هم در واقع مشکلاتی هستند که از عدم اشتغال نتیجه میشوند.
بیکاری مهمترین چالشی است که این روزها جوانان با آن دست و پنجه نرم میکنند و بهطور قطع میتواند تبعاتی به مراتب سنگینتر از خود بیکاری را همراه داشته باشد، تبعات اجتماعی و روانشناسی در واقع بهطور مثال بالا رفتن سن ازدواج یکی از اساسیترین پیامدهای بیکاری بود که آن هم عوارضی را بهدنبال دارد.
در واقع بیکاری پیامدهای زنجیرواری را ایجاد میکند بهطوری که میتوان گفت اگر مشکل بیکاری جوانان حل شود، بیش از نیمی از مشکلاتشان رفع خواهد شد و بهطبع جامعه به جامعه سالمتری مبدل میگردد.
آمارها نشان میدهد که مرگ، خودکشیها و قتلها در جوانان بیشتر شده که از اهمیت ندادنها و نادیده گرفتنها در بعد کوچکتر توسط خانواده و در بعد وسیعتر توسط مسئولین ناشی میشود.
اگر با بسیاری از مصرفکنندگان موادمخدر، سارقین و بهطور کل مجرمین به گفتگو بنشینید در ورای تمام حرفها و مشکلاتشان مهمترین مسئلهای که آنها را به آنچه هستند کشاند بیکاری، مشکلات معیشتی و اقتصادی است در واقع بیکاری از آنها یک مجرم میسازد!
همچنین نداشتن شغل موجب سرخوردگیو دلسردی آنها میشود بهویژه این در قشر جوان تحصیلکرده نمود بیشتری دارد و این خلا باعث استرس، فشارهای روحی و روانی میشود که جوان در این موقعیت میتواند دست به هر کاری بزند، بدتر از آن میتواند این تبعات اجتماعی و روانشناسی را همراه خود ببرد و به نسل بعدش هم انتقال دهد از طرفی همین نبود شغل، امید و انگیزه را گرفته و امروز یکی از اساسیترین مشکلات آنها بیهدفی و بیانگیزه بودن است.
جوانی که درس میخواند به امید آیندهای بهتر ولی بعد از تحصیل اگر ببیند هیچ چیز برای او فراهم نیست، بیانگیزه و بیهدف میشود و این اصلیترین ضربه به اوست، البته خودِ جوانان هم در این امر مقصرند چرا که اکثر آنها بهدنبال شغلهای پشتمیزی هستند و حاضر نیستند سختی بکشند، همچنین همواره منتظر دیگران هستند تا برایشان فرصت ایجاد و زمینه را فراهم سازند حال آنکه خودشان به فرصتسازی نمیپردازند و این موضوع از آنجایی نشات میگیرد که از خلاء و کمکاری ما درباره جوانان استفاده شد و آنها را درگیر و سرگرم کارهای نه چندان مهم کردهاند، دغدغه، دلمشغولیها و ذائقهشان را تغییر دادند و ما همچنان فقط سرگرم بالا و پایین شدن آمارها هستیم!
باید توجه داشت جلوی ضرر را از هرجایی که بگیرید منفعت است و میتوان با برنامهریزی مناسب جوانان را از آنچه که تهدید میشوند و دیگران به آن مشغولشان کردهاند دور کرد و هدفمند ساخت.
اوضاع کنونی جامعه نیازمند دیدن جوانان از سوی مسئولین با نگاهی برنامهریزی شده و هدفمند است و باید این قشر از جامعه را بهطور عمیق شناخت و سعی شود که به دغدغههایشان نزدیکتر شویم.
زنگ خطر بیکاری و تبعات اجتماعی آن مدتهاست به صدا در آمده، کاش مسئولین بهجای صرفاً تبریک گفتن این روز به جوانان، کمی گره از کارشان باز میکردند.
جوانی که به مهمترین نیازها و دغدغههایش پاسخی داده نمیشود، جوانی که شغلی ندارد و نمیتواند مستقل باشد این روز هم برایش مثل سایر روزهای دیگر در روزمرگیها و گرفتاریهایش گم میشود. کاش به جای اینکه بهدنبال اعلام آمار طلاق، خودکشی، قتل و از این قبیل اتفاقها در جوانان باشند کمی بهدنبال ریشهیابی و علت این حوادث بودند.
معضلات و مشکلات جامعه ما نیازمند ریشهیابی است و عمل در جهت رفع آن، چرا که اگر اینگونه ادامه پیدا کند جوانان ما از لحاظ روحی به سالمندان بهظاهر جوان تبدیل میشوند.
سالها بعد این جوانان بزرگتر و میانسال با همین روحیات و مشکلاتی که حتی اگر رفع شوند در ناخودآگاه آنها میماند و این را به نسل بعد منتقل میکنند، آنها هم جوانانی میشوند مثل خودشان و اینگونه کشور به پیری زودرس روحی دچار و تبدیل به یک جامعه پر معضل خواهد شد.
نگاه دقیقتر به نیازهای اساسی جوانان باید همراه با فعل جغرافیای کنونی، زمان و استعدادهای شخصی و اجتماعی همراه باشد تا بتوان خواستگاه ایدهآل اجتماعی و فرهنگی را برایشان مهیا ساخت و از ظرفیتهای این قشر به شکل شایستهای استفاده کرد.