به گزارش
بلاغ، یکزبان دارم دوتا دندان لق /ميزنم تا ميتوانم حرف«حق»
با سلام و عرض ارادت محضر خوانندگان فهیم و ارجمند و نکتهسنج و هوشیار و بیداردل، توجه شما فرهیختگان گرامی را در این یادداشت به نظر و دیدگاه نگارنده، که معضل اصلی و بلکه یگانه معضل شهر و دیارمان است، معطوف میدارم.
آن معضل مهم بحث مدیریت شهرستان است که چند سالی هست هم مردم و هم شهرستان به دلیل ضعف مفرط و ناکارآمدی مزمن مدیریتی، رنج و عذاب بیحدوحصری را سپری و تحمل میکنند. امیدوارم این نوشتار تا حدی بتواند مرهمی باشد بر دریای غم و درد مردم شریف و نجیب شهرمان و نیز چارهاندیشی و مطالبهگری جهت حل و رفع مسئله و مشکل مدیریت شهرستان.
بدواً و مقدمتاً نیمنگاهی معروض میدارم به مفهوم و معنی مدیریت، در ویکیپدیا مديريت به معني فرايند بهکارگیری مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در برنامهریزی، سازماندهی، بسيج منابع، هدايت و كنترل تعریفشده است كه براي دستيابي به اهداف سازماني و بر اساس نظام ارزشي مورد قبول صورت میگیرد.
در همه جاي دنيا، برنامهریزی صحيح، سازماندهی منظم، ايجاد انگيزش و ارزيابي عملكرد ازجمله وظايف مهم مديران به شمار میرود اما در شهرستان ما اين موضوع به دلايل مختلف مغفول مانده است، بهویژه در بخشهای دولتي كه گه گاهي مدار انتخاب مديران بر اساس نظام شایستهسالاری به گردش درنمیآید.
به عقيده نگارنده دو نوع مدير وجود دارد، يكي مديران شايسته و کارآفرینی كه ضمن تسلط، به موازین مدیریتی اسلام و آموزههای مديريتي روز دنيا و اشراف كامل اطلاعاتي، حیطه و قلمرو مسئولیتی خود را مديريت میکنند که متأسفانه اين دسته از مديران کمتر مورداستفاده قرار میگیرند.
نوع دوم مديران كه در بخشهای مختلف اجتماعی بهویژه در بخش دولتي پراكندگي بيشتري دارند و نگارنده، جسارتا مديران "مترسكي" نامگذاری میکنم، مديراني كه متأسفانه به دليل ارتباطات محفلي حزبی و جناحی و ... خارج از نظام شایستهسالاری یکشبه ره صدساله پيموده و وارد عرصههای مديريتي كشور و شهرستان شده و میشوند. معمولاً این دسته مدیران جز پاچهخواری و چاپلوسی و مجیزگویی و... نقش ديگري ندارند. اين قبیل مديران چون مترسكي میمانند كه در سر جاليز مانع حمله پرندگان و ساير جوندگان به محصولات كشاورزي میشوند و اساساً خاصيت ديگري ندارند.
البته اين دسته از مديران با گذشت زمان همچون مترسك این خاصيت خود را از نیز دست میدهند و بعد از آن عاطل و باطل و خود باری بر دوش مردم و مصیبتی بزرگ برای جامعهاند.
متأسفانه بخش عمدهای از مشكلات در عرصههای مختلف به وجود اینگونه مديران مترسكي بر میگردد، آنانی که نه مدیر بلکه مدیر نماهایی بیش نیستند و ازاینرو مجدانه از مديران ارشد دولت تدبير و اميد و همچنین نهادهای نظارتی از جمله نمایندگان مجلس انتظار میرود بهمنظور كاهش آلام مردم و رفع کاستیهای روزافزون موجود در بدنه اجرای و اداری و دیگر بخشهای دولتي نسبت به تغییر و تعویض اين دسته از مديران اقدام نمايند.
متأسفانه منطقه و شهر و دیار ما به دلیل جناحبازیهای نابخردانه چند سالی است که در آرزوی یک مدیر شایسته و خردمند و خلاق و دلسوز و مبتکر در حسرتی حاد و ناگوار بسر میبرند. درگذشته و زمانی شاهد حضور پخمگانی مطرود و مخمور در مسند مدیریت بودیم که درنهایت با افتضاح و آبروریزی به قهقرا و انزوا کشانده شدند و امروزه نظیر آن را منتهی به نوع دیگر و در شکل و شمایلی شبه مدرن شاهد هستیم.
جداً ما دچار فاجعه زیست مدیریتی مزمنی در شهرستان هستیم، فاجعهای بهمراتب عمیقتر، آلودهتر و غمبارتر از فاجعه زیستمحیطی و به عقیده نگارنده تا این فاجعه بهدرستی کالبدشکافی و چارهاندیشی نشود، به هیچ وجه منالوجوه، اسباب پیشرفت، عمران و آبادانی شهرستان فراهم و برآورده نخواهد شد و محیطزیست مناسبی هم نخواهیم داشت چراکه با دستمال آلوده هرگز نمیشود شیشه را پاک کرد.
مدیریت، رکن رکین و ستون فقرات هرگونه پیش رفت و توسعه در جامعه و کشور است، بهویژه مدیریتهای کلان که نقش و جایگاه ممتاز و منحصربهفردی در این زمینهدارند. در کشوری مثل تایوان (که اتفاقاً به لحاظ جمعیتی تقریباً در حد و قواره استان مازندران است)، که به گفته توماس فریدمن؛ نویسنده و متخصص و کارشناس مسائل زیستمحیطی «جزیره تایوان به سنگی بیحاصل در دریای طوفانی میماند که از هیچگونه منابع طبیعی برای زندگی برخوردار نیست» این کشور حتی شن و ماسه موردنیاز ساختوساز خود را از چین وارد میکند، بااینحال یکچهارم ذخایر مالی جهان از آن تایوان است و به گفته همان آقای فریدمن، این به لحاظ آن است که این کشور بیش از هر چیز و هر اقدامی انرژی و همت و تلاش خود را معطوف پرورش نیروی انسانی و بکار گیری مدیران خلاق و کارآفرین در عرصههای گوناگون اعم از زنان و مردان کشور خود نموده است.
در مطالعه کتاب «سرزمین خاطرهها» به مطلبی برخوردم که نشان میدهد مدیر مدبر توانمند و خلاق به شکلی شگفتانگیز و در حد اعجاز میتواند پیروزی و موفقیت را رقم بزند. مطلب حکایت از آن داشت که:
طارق بن زیاد با سپاهی دوازدههزارنفری در مواجهه با سپاه یکصد هزارنفری کاملامسلح و دارای تجهیزات و ذخایر جنگی به فرماندهی رو دریک پادشاه وقت اسپانیا، که به لحاظ محاسبات ظاهری و فنون و ادوات جنگی شکست در مقابل چنین سپاهی حتمی و معقول به نظر میرسید ولی جناب طارق تنها با یک ابتکار عمل و تصمیم خلاقانه، که شرح آن فعلاً ضرورتی ندارد، توانست با یک تاکتیک بیسابقه جنگی، پیروزی قاطع و فاتحانهای را نصیب مسلمانان نماید.
امروزه مشابه چنین وقایعی را در منطقه خودمان نیز شاهد هستیم و آن مدیریت جهادی و درایت و تدبیر هوشمندانه سردار پرافتخار سردار سلیمانی است که توانست در مقابله با گروه بسیار مجهز و متعصب داعش و حمایت حامیان بیشمار دوَل استکباری غربی و عبری و عربی در زمانی خارج از حد انتظار بر دشمنان فائق شود و شادی و پیروزی را برای مردم مظلوم منطقه به ارمغان بیاورد.
در خبری هم میخواندم که از قول آقای شاهرخ ظهیری پدر صنایع غذایی ایران نقل و تیتر شده بود مبنی بر اینکه: «ایران میتواند 400 میلیون نفر را غذا بدهد» و اینکه چرا ما در تأمین تغذیه 80 میلیون نفر مشکلداریم ضعف و عامل عمده آن را در عدم کارایی و عدم کارآمدی مدیران مترسکی قلمداد نموده بود. البته این تحلیل بیشتر متوجه مدیرانی است که نقش کلیدی را در قلمرو مسئولیتی خود بر عهدهدارند.
بسیاری از مدیران که در سطوح میانی فعالیت دارند، درواقع فقط عنوان مدیریت را سرلوحه محیط کاری خود دارند و در عمل فاقد هرگونه اختیارات مدیریتی هستند.
موارد مذکور و دهها مورد و دلایل و نشانههای دیگر نشانگر نقش بیبدیل و تأثیرگذار و سازنده مدیریت در بهینهسازی و تحولآفرینی در حیطه اجرایی واداری و خدماتی و رفع معضلات و گشایش امور مردم و جامعه بوده و هست. منتهی آنچه از نگاه نگارنده کام مردمان این دیار را تلخ وتلخ تر مینماید. ضعفهای مضاعف مدیریتی بهویژه در سطح کلان آن است.
اخبار و شواهد و نقل و قولهای گوشه و کنار حاکی از گسترش و گستردگی فسادمالی، بیتحرکی، کمکاری، سوءاستفاده و رانتخواری سرّ و علن، نفوذ و رسوخ افراد بیهویت و مشکوک و تاجر پیشه و...در عرصههای گوناگون اجتماعی است. بعضاً و بعضاً شاهد تنزل جایگاه مدیریت در حد کارچاقکنی و مقاطعهکاری و پادویی برای برخی افراد مجهولالهویه هستیم که جز خسران و خسارت هیچ منفعتی بر آن مترتب نیست.
شهرستان ما ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی و جغرافیای و انسانی و تاریخی فراوانی دارد. دیار ما مملو از استعدادهای بالقوه و بالنده و پویاست. افسوس به دلیل ضعف مفرط مدیریتی در رکود مطلق بسر میبرد. بیش از این اطاله کلام نمیکنم این سخن بگذار در وقتی دگر... و غم نوشته خود را با ذکر جملهای گویا و پرمغز و قلیلاللفظ ولی کثیرالمعنا پایان میبرم.
امیدوارم این نوشتار تلنگر و سرآغاز تحول و تغییر و اصلاح مدیریت را در پی داشته باشد:
«لشكر گوسفندان كه توسط يك شير اداره ميشود، ميتواند لشكر شيران را كه توسط يك گوسفند اداره ميشود، شكست دهد.»(نارسیس)... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
ما توفیقی الا بالله