به گزارش
بلاغ به نقل از
جویباران، فردا آخرین چهارشنبه سال 1396 است چهارشنبهای که در این سالهای اخیر استرس آمدنش همه را فرامیگیرد و از روزهای قبل آثار شادی مردم در این روز از رسانههای ملی کشور به نمایش عمومی گذاشته میشود.
اما وقتی با پدران و مادران خود در مورد چهارشنبه آخر سال یا "چهارشنبهسوری" صحبت میکنیم آرامش و خاطرههای شیرینی که از مراسم این روز بیان میکنند؛ تلخی چهارشنبهسوری این سالها را برای ما شیرین نمیکند.
سیگارد، نارنجک، سوتک، بمبهای صوتی و... نقل محافل این روزها در جمع نوجوانان و جوانان ما در شهر و روستا است. اما در واقع آیین رسمی چهارشنبهسوری در ایران چیست؟
درباره چهارشنبهسوری، کتابها و سندهای تاریخی موجود نیست و تنها در این قرن نیمقرن اخیر مطالب و یادداشتهایی دراینباره منتشرشده است.
آنچه درباره چهارشنبهسوری بیانشده، اینگونه است که چهارشنبهسوری شب آخرین چهارشنبه سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سهشنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی برپا میکنند و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش میپرند و با گفتن: ” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماریها و ناراحتیها و نگرانیهای سال کهنه را به آتش میسپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
اسفند دود کردن و آجیل خوردن، فال گرفتن، قاشق زنی (معمولاً زنان روی خود را میپوشانند و با قاشق، یا کلید به خانهها در میزنند، صاحبخانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها میگذارد) نیز از باورها و رسمهایی است که، هنوز بهکلی فراموش نشده است.
افسانههای متعددی نیز دراینباره وجود دارد و حتی در بعضی از این افسانهها آمده است آواز جغد نیز از فراغ نوروز است و ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که نباید چرک و آلودگی سال کهنه را تحویل نوروز دهد و چون رفع همه آلودگیها با شستشو برای آنها ممکن نبود، علاوه بر آب بر عنصر آتش نیز روی میآوردند و چون آتش را نیز مظهر و عامل پاکی میدانستند با آتش زدن هیزم به از بین بردن لوازم غیرقابل استفاده و ضدعفونی کردن محل زندگی خود پرداختند.
اما با بازگشت به حدود بیست و اندی سال پیش، میتوان مشاهده کرد که شب چهارشنبهی آخر سال مراسم متنوعی در استانهای مختلف ایران به اشکال گوناگون و با سبکهای سنتی برگزار میشد.
در استان مازندران نیز همچون سایر نقاط دیگر آیین خاصی در چهارشنبه آخر سال برگزار میشد بهطوریکه صبح روز چهارشنبه آش هفت ترشی، درست میکردند، آشی که هفت نوع ترشی مانند آبنارنج، آبلیمو، آب انار، سرکه، گوجهسبز، و آب ازگیل در آن میریزند و بعد از آماده شدن بین همسایهها پخش میشد. غروب آن روز هم با آرزوی شادی و خوشی برای خود و خانواده خود از روی آتش میپرند و میخوانند:
چهارشنبهسوری کِمی؛ پارسال دسوری کِمی؛ امسال دسوری کِمی
یکی دیگر غذاهایی که در این روز پخته میشد گزنه آش بود و شیرینیها و نانهای محلی ازجمله آغوز نون ، بهاردونه، پشت زیک، پیس کنده که در برگزاری آیین این مراسم آماده میکردند.
در کنار همه این غذاهای خوشمزه هیچچیز جای بازیهای محلی را نمیگرفت، بازیهایی که بیشتر بهانهای بود برای شاد و دورهم بودن اعضای خانواده و فامیل در کنار هم، که شامل شال انگنی و گپ کشی و کتک بازی و... بود.
بهراستی که خوشیها و شادیهای آن زمان چقدر متفاوت است با شادیها و جشنهای امروزه ما، جشنهایی که بیشتر با بوی تجمل و خسارت و غم اندوه همراه است.
اکنون از این مراسمها بهندرت درجایی میتوان دید و هرچه هست امروز صدای مواد محترقهای است که میتواند پرده گوشی را پاره، چشمی را نابینا، انگشتی را قطع کند یا جان انسانی را بگیرد و بهجای خوشحالی یک خانواده در زمان فرارسیدن سال جدید رخت عزا و ماتم را بر تن آنان بپوشاند.
بهطوریکه هرساله در آستانه ایام نوروز، شاهد گزارشهای زیادی از نقص عضو افراد مواجه هستیم که فقط در اثر یکلحظه غفلت رخ میدهد.
ای کاش میشد شادیهای ما بجای صدای مهیب مواد محترقه؛ پریدن از روی یک آتش ساده بود و در عوض صدای خندههای ما از صدای انفجار این مواد بیشتر بود.