به گزارش
بلاغ، به نام خدا
موضوع انشاء: در روزهای گذشته چه چیزی شما را بسیار خوشحال کرده است؟
موضوع انشای خود را آغاز میکنیم، به قول اصغر: مرکب در قلم مانند آب است/ خجالت میکشم خطم خراب است.
ما فکر میکنیم که خیلی چیزها باعث خوشحالی ما شده است، یکی اینکه لینچان از تلویزیون پخش میشود، ما همینجا از مسئولان صدا و سیما که توی خاک و خل ها به دنبال فیلم و سریالهای آدم خوشحال کن هستند تشکر میکنیم.
اصغر میگوید که در این روزهای اخیر، یک کبوتر به پشت بامشان آمده و با کبوتر اصغر ازدواج کرده و به زودی جوجه میآورد، به نظر ما اصغر حق دارد زیرا با این کار آمار ازدواج در دولت بسیار بالا میرود.
اما مادربزرگ اصغر چند روزی است که خیلی خوشحال است و اشک شوق میریزد. مادربزرگ اصغر میگوید بالاخره دولت پس از سختیهای بسیار در راه نماند و به راه خود ادامه داد تا کانون را پیدا کرد.
اصغر از مادربزرگ اصغر پرسید که آیا منظورش کانون ریزگردهاست!؟ او گفت: بالاخره با تدبیر خاص رئیس جمهور و تلاش بیوقفه معاون اولش، ماموریت مخفی وزیر راه در پیدا کردن کانون فساد در کشور نتیجه داد.
مادربزرگ اصغر ادامه داد: وزیر راه خیلی رنج کشید تا بالاخره ریشه فساد را پیدا کرد و در یک حرکت انتحاری مفسدین را رسوا ساخت.
او به ما گفت: ما باید به داشتن این وزیر افتخار کنیم و نگذاریم مجلس به او دست بزند، اگر مجلس به او دست زد ما همگی جیغ بنفش بکشیم تا مجلس که همیشه از همه جا بی خبر است و هیچ چیزی نمیداند بفهمد که نباید با ذخایر انقلاب کاری داشته باشد.
اصغر از مادربزرگ اصغر پرسید: وزیر راه کجا کانون فساد را کشف و آن را رسوا کرد؟ مادربزرگ اصغر گفت: متاسفانه در کشور ما کانون فساد در دانشگاهها بود ولی کسی خبر نداشت، زیرا به عقل جن هم نمیرسید که دانشجویان خودشان مفسد باشند.
مادربزرگ اصغر میگوید که دانشجویان فاسد هستند و وزیر راه وقتی به دانشگاه رفته بود این کشفیات را برای افزایش معلومات دانشجویان بلند بلند اعلام کرد و گفت: شما مفسد هستید.
مادربزرگ اصغر گفت: وزیر راه به راحتی این موضوع را کشف نکرد، بلکه نقشههایی کشید تا چند قطار به هم برخورد کند، کشتی غرق شود، هواپیما سقوط کند، زلزله بیاید، تصادفها در جاده زیاد شود تا بتواند این موضوع را کشف و مفسدان را رسوا کند.
مادربزرگ اصغر به ما گفت: این موضوع از بزرگترین دستاوردهای برجام است، زیرا قبل از برجام این اتفاقها نیوفتاده است.
او به ما گفت: معاون اول رئیس جمهور هم فهمیده بود فساد تا کجاها نفوذ کرده است ولی نمیخواست آبروی دانشجوها را ببرد.
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که دولت برای خوشحال کردن ما حتی حاضر است دست به فداکاری بزند و با ساختن سوانح جادهای، هوایی، دریایی و حتی زلزلاآیی و گرفتن جان ما، موجبات شعف و شادی ما را فراهم کند.
ما و اصغر از رئیس جمهور و معاون اول و وزیر راه خجالت میکشیم که قدر فداکاری آنها را ندانستیم.
این بود انشای ما