طنزنامه بلاغ

رژیم بی‌قوت

تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۷
کد مطلب : ۳۴۱۸۱۶
صادق جان! تو خیلی آدم به درد بخوری هستی، به روح همایونی خودمان سوگند اگر خسته نبودیم و رژیممان قوّت داشت، دست تو رِ در دربار خودمان بند می‌‌کردیم تا تاریخ رِ آن‌گونه که دلت می‌‌خواهد بنویسی، گرچه از اول هم رژیممان بی‌قوت بود.
۰
plusresetminus
رژیم بی‌قوت
به گزارش بلاغ، پس از اینکه صادق زیباکلام، مغز متفکر ایران در توئیتر خود نوشت: شاه فرار نکرد؛ بلکه ایران را ترک کرد، محمدرضا شاه پهلوی در اظهاراتی متشکرانه خطاب به زیبا کلام گفت: صادق جان، کلام زیبایت رِ شنیدیم، تو پس از 40 سال حقیقت رِ برای مردم روشن کردی، بنابر مصالح خودمان و نظر به شایستگی همه جانبۀ خودت؛ ما حقایق زیادی رِ به تو می‌‌گوییم و تو باید آنها رِ به مردم بگویی.

به ما اتهام زدند که ما هنگام ترک ایران یک عالمه پول و جواهر رِ در چمدانمان داشتیم، ما باید این رِ به تو بگوییم که در چمدان ما فقط دوتا زیر شلواری و چند زیرپوش رکابی عرقی بود، آخر ما با زیرپوش رکابی خیلی راحت می‌‌خوابیدیم.

الان که در گورمان کت و شلوار تنمان کرده‌اند خیلی اذیت می‌شویم، کمربند شلوارمان رِ یک اجنبی نفهم کیپ بسته، کراوات هم که خفه‌مان کرده است، بشکند دست آنکه این لباس رِ تنمان کرد، کفن بسیار راحت‌تر بود به نظر ما، مرده‌شور درست و حسابی هم که نداشتند تنمان رِ یک لیف و کیسه اساسی بکشد، این رِ لطفا منعکس کن.

به فرح جان ما، شهبانوی زیبای ایران تهمت زده‌اند که طلا و جواهر توی چمدانش داشت و از کشور خارج کرد، ما نمی‌توانیم بگوییم توی چمدانش چه چیزی بود، بالاخره زشت است، تو هم دهن نداری و یک کمی نفهم هستی، می‌‌فهمی که، ما هم مرد هستیم و یک روز غیرت داشتیم سر ناموسمان.

بالاخره شهبانو فرح یک زن است و باید چهار تکه طلا توی دست و بالش باشد یا نه!

پست‌های پسرم رضا رُب (گلویمان درد می‌کند و نمی‌توانیم بگوییم ربع) رِ لایک کن، خیلی عقده‌ای بار آمده، ما که بالای سرش نبودیم و زود رفتیم آن دنیا، عقده شاهنشاهی به دلش ماند.

بچه‌هایمان یکی یکی آمدند پیش ما، قرار است اینجا یک شاهنشاهی پهلوی تشکیل دهیم، اما نمی‌دانیم این رضا رُب با شهبانو فرحمان چرا هنوز آنجا مانده‌اند، به شهبانو فرح بگو اگر نمی‌آید ما اینجا با ثریا جانمان ازدواج کنیم، ما که نمی‌توانیم تا قیامت عَذَب بمانیم، معصیت دارد، به رضا رُب بگو مادرش رِ زودتر بفرستد.

هنوز نفهمیدیم چرا به او می‌گویند رُب پهلوی، با حساب ما او باید ثُلث پهلوی باشد، هرچند ما ریاضیمان هم مثل مملکت‌داریمان تعریفی نداشت.

بابا رضایمان اینجاست، به تو درود می‌‌فرستد و می‌‌گوید پدرسوخته یک کمی هم از ما بگو و دفاع کن، توله سگ.

بابا رضا هنوز اخلاق بدش رِ ترک نکرده، اینجا هرچه ملائکه عذاب سُرب داغ توی دهنش می‌ریزند که فحش ندهد، اِفاقه نمی‌کند، البته تو این رِ در تاریخ ذکر نکن بدآموزی دارد، بابا رضا بد دهن بود از اول، خلقتش این‌گونه بود کاری نمی‌توان کرد، گور به گور شدنش هم تاثیری در رفتار خشنش نداشت.

راستی صادق جان تا یادم نرفته زیاد سربه‌سر این خسرو معتضد نگذار، او بیکار است و همه‌اش لای اسناد و کتاب‌های دوران ما و بابا رضا شاهمان زندگی می‌‌کند، کاری نکن که او عصبانی شود و پته مته ما رِ بیشتر از این بریزد روی آب.

درست است که ما نالایق بودیم و عُرضه اداره مملکت رِ نداشتیم، اما به مردم بگو شب جمعه یک خیراتی برایمان بکنند این طرف به روحمان برسد، رضا رُب و اون شهبانویمان که فکر ما نیستند، به مردم هم رو نینداختی اشکالی ندارد، خودت خیرات کن، دلمان حلوا می‌‌خواهد.

اشرف خواهرمان رِ گرفتند، وقتی که اینور می‌‌آمد یک کمی جنس با خودش داشت، آشنایی نداری تا او رِ آزاد کنیم؟

صادق جان! تو خیلی آدم به درد بخوری هستی، به روح همایونی خودمان سوگند اگر خسته نبودیم و رژیممان قوّت داشت، دست تو رِ در دربار خودمان بند می‌‌کردیم تا تاریخ رِ آن‌گونه که دلت می‌‌خواهد بنویسی، گرچه از اول هم رژیممان بی‌قوت بود.

از خوبی‌های ما بیشتر بنویس/ شاهنشاه عزیزت ممدرضا آریامهر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما