به گزارش
بلاغ، برای برخی متدینان، «تبلیغ دین»، امری ضروری و بدیهی است؛ مانند تبلیغ هر مطلوب و مرغوب دیگری؛ اما در نیاز دین به تبلیغات، باید بیشتر اندیشید. همچنین باید دانست که آیا آنچه اکنون به نام تبلیغ دین در ایران رایج است و بخشی از بودجۀ عمومی و سرمایههای ملی کشور را مصروف خود میکند، سودی هم برای دین و دینداری داشته است؟
در قرآن، آیاتی وجود دارد که پشتوانۀ ظاهری «تبلیغات دینی» است؛ مانند «الذین یبلّغون رسالات الله» و آیهای که از فقیهان (دینشناسان) میخواهد که به میان مردم بروند و آنان را انذار دهند (توبه/122)؛ اما این آیات و مانند آن بههیچروی شیوۀ کنونی تبلیغات دینی را تأیید نمیکند؛ زیرا وقتی قرآن، مسئولیت رسول را بیش از «ا
بلاغ» نمیداند (مائده/99)، چگونه ممکن است با «تبلیغات» موافق باشد؛ آنهم از زبان کسانی که رشتۀ پیوندشان با دین و ایمان، استوارتر از دیگران نیست؟
ا
بلاغ غیر از تبلیغ است و تبلیغ غیر از تبلیغات. جنس بُنجل یا ناشناخته محتاج تبلیغات و بزرگنمایی است، نه دین که به فرموده قرآن، آشکار (مُبین) و سرراست (من غیر ذیعوجٍ) و راهنما (یهدی للتی هی اقوم) و مطابق فطرت است و این کتاب آسمانی نیز خبر داده است که مبلغ و حافظ آن خدا است، نه شما (حجر/9). چگونه ممکن است دینی که قرار است انسان را از ظلمت بیرون بیاورد، خود اینهمه در تاریکی باشد و جامعه هدف این دین الهی قادر به رویت انوار آن نباشد؛ مگر اینکه از یک واقعیت دیگری رونمایی کنیم و آن هم، قرار گرفتن حجاب گناه و نشستن غبار آلودگیها بر روی فطرت پاک انسانهاست که مانع مشاهده نور هدایت دین و کتاب منیر الهی میشود.
برای غبارروبی و برداشتن حجاب گناه از پیش روی جامعه، نیازمند مبلغ و نویسنده و گوینده و سخنران و سازمان و مؤسسه و دستگاههای عامل و وارسته و بودجه میباشیم؟ آیا اگر تبلیغ حقیقی دین وجهه همت اصلی ما قرار میگرفت، ضمن تاثیرگزاری بر مخاطبان، سیمای نورانی جامعه اسلامی در کشورمان روی نمینمایاند؟.
بله؛ یادآوری مفید است و قرآن نیز پیامبر را «یادآور» خوانده است: انما انت مذکر (غاشیه/ 21)؛ اما یادآوری از عهدۀ کسانی برمیآید که خود به مرتبۀ یاد رسیدهاند و ازقضا کسانی که این رُتبت و مقام را دارند، کمتر از دیگران زبان در کام میگردانند (آن را که خبر شد، خبری بازنیامد)؛ ثانیاً پیامبر (ص) مأمور یادآوری «خدا» و «مکارم اخلاقی» بود، نه یادآوری تنها و منهای عمل صالح و اخلاق پسندیده.
داستان ابوسعید را شنیدهایم که در طوس از او خواستند که بر منبر رود. چون جمعیت ازدحام کردند تا سخنان او را بشنوند، مردی برخاست و گفت: خدایش بیامرزاد آن را که برخیزد و یک گام فرا پیش نهد تا برای دیگران نیز جایی باز شود. ابوسعید هماندم از منبر پایین آمد. حاضران گفتند ما همه از راههای دور و نزدیک آمدهایم تا از تو سخن بشنویم. گفت: سخن من و همۀ پیامبران و کتب آسمانی، بیش از آن نیست که آن مرد گفت. باقی، زیادت است.
من ذرهای در اخلاص و دلسوختگی برخی مبلغان مذهبی تردید ندارم، چراکه خود مدتها به این کار اشتغال داشتم؛ اما اکنون به این نتیجه رسیدهام که دین تبلیغاتی، دین نیست و تأثیری در دنیا و آخرت مردم ندارد؛ بلکه باری است گران بر گردۀ جامعه. تبلیغ دین و اخلاق و معنویت، اگر ممکن باشد، تنها و تنها از طریق آراستگی به آنها است؛ یعنی به رفتار است، نه به گفتار و نوشتار و دستگاههای عریض و طویل تبلیغاتی تنها. اولیای دینی نیز گفتهاند که مردم را با عمل خویش دعوت کنید، نه با تنها زبان (کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم). یک دیندار درستکار و معنوی و نوعدوست، بیش از دهها دستگاه تبلیغاتی همچون صداوسیما که بودجۀ آن کمر ملت را شکسته است، برای دینداری جامعه مفید است. دین، ماهیت و کارکردی دارد که تبلیغات تنها برای آن زهر هلاهل است؛ مگر اینکه ماهیت و کارکرد دین را تغییر بدهیم که دادهایم. دین یا هر عقیدهای که تنها با تبلیغات بیاید با تبلیغات هم میرود.