روی سخنم در این مطلب کوتاه، هیچ مسئولی نیست هرچند کم کاری و بیتدبیریهای کمی از ایشان در طی این سالیان دیده نشده است.
از خودمان شروع کنیم و اعتراض و گلایههای امروز را نثار خودمان کنیم که چگونه به عنوان یک رامسری با رفتارهای منافی با حقوق شهروندی، ناهنجاریهایی را بروز میدهیم و از یک شهر که در نهایت زیبایی است و تنه به تنه شهرهای زیبای دنیا میزند،یک شهر با آلودگیهای فراوان میسازیم.
به عنوان شهروند رامسری، در کمال بی مسئولیتی و با تبر بیتدبیری و بیرحمی، ریشه شهر خود را میزنیم و برهم میزنیم هر آنچه را که هست بی آنکه نیم نگاهی حتی به آینده داشته باشیم.
سالهاست تن کوهپایهها و رودخانهها و بیشه و برزن خود را زخمی از انواع آلودگیهای کردهایم و هوای شهر و ییلاق را که چند صباحی قبل از این، مامن و آرامش بخش انسان و هر موجود دیگری بوده به منزجر کنندهترین روشها آلوده کرده ایم.
سالهاست با بیرحمی تمام، قامت رعنای جنگل را با چاقوی حماقت و قساوت خراشیدهایم و خراشیدهایم تا ناقوس مرگ در طبیعت رامسر به صدا درآید.
و حال با چنین اوصافی آیا گوشهای ما هم دچار ناشنوایی شده؟! چشمهای ما چطور؟!
تفکرُ ساعهٍ افضل من عباده سبعین سنهٍ”، ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال عبادت است
به خود بیائیم تا دیر نشده!