به گزارش
بلاغ، روزی مریدی به نزد شیخ رفت و دو زانوی ادب بر زمین گذاشت و بنشست و شیخ را که هوش و هواسش در این عالم نبود بِر و بِر نگاه میکرد.
شیخ در هپروت خود همی سیر میکرد و مرید در نهایت ادب او را تماشا میکرد و از تفکر شیخ درسها میگرفت.
به ناگاه مرید را عطسهای هولناک بیامد و وقتی عطسید، بر اثر شدت عطسه، هم عطسهدان مرید پاره گشت و هم آجری از سقف بر سر شیخ خورد و شیخ بر زمین فتاد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
مرید بینی خود را با آستینش پاک بنمود و در گوش شیخ آرام بگفت: یا شیخ؛ آسوده بخواب، شیخ از این صدای مرید به هوش آمد و وی را نگریست و گفت: هووو تو کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی؟ اصلاً من کی هستم؟ اینجا چیکار میکنم؟
مرید لختی با دهان باز تعجب کرد و چون مگس به دهانش فرو برفت دهانش را ببست و بگفت: شیخا! منم مرید، مرا به خاطر نمیآورید؟
شیخ بگفت: چرا یادم آمد، بگو چه میخواهی؟
مرید شیخ را بگفت: یا شیخ، در خبرها شنیدهایم که امسال دولت تُن تُن نخود فرنگی از لهستان و مجارستان و اسپانیا و سوئیس و روسیه و امارات وارد کرده است، آیا این سبب درهم شکستن مقاومت اقتصاد نمیشود؟ من خیلی نگران هستم!
شیخ مرید را بگفت: تو را چه شده که مشغول فضولی در کار دولت هستی؟
مرید گفت: شیخا! آخه چی بگمممم، بچهها منو فرستادن!
شیخ مرید را بگفت: گرچه از دست این سوالات اقتصادی شما مدتی است که خسته شدهام، اما بدان هیچ کار دولت بیحکمت نیست، اگر دولت بدبخت فلکزده یک چیز را وارد نکند، هوچیگری میکنید که وارد نکرده، حالا که وارد میکند و فکر شکمتان است هوچیگری میکنید که وارد کرده است.
شیخ ادامه داد: هر چیز اصل و اورجینالش خوب است، این را بدان که نخود فرنگی را باید از فرنگ خرید و اگر از داخل بخری دیگر نخود فرنگی محسوب نمیشود و این اشکال عرفی دارد، چطور شما وقتی آلوی برغان و یا برنج فریدونکنار و یا انار ساوه میخواهید از برغان و فریدونکنار و ساوه تهیه میکنید، دولت هم خواسته رفاه را برای شما به اوج برساند و بار شما را کمتر کند.
شیخ همینطور که ادامه میداد، ادامه داد: خبری تاپ به تو میدهم که در دکان هیچ عطاری نمیتوانی پیدا کنی.
مرید گفت: بگو یا شیخ تا من سریع در کانالهای تلگرامی منتشر بنمایم.
شیخ گفت: انشاالله دولت در نظر دارد به همین زودیها تره فرنگی، گوجه فرنگی، توت فرنگی و انگور فرنگی را نیز از خودِ خودِ فرنگ وارد کند، تازه قرار است تخمه ژاپنی را نیز از این به بعد از ژاپن وارد کنند و دیگر به احدالناسی در کشور اجازه ندهند تا این محصولات را به صورت جعلی کشت کند تا زین پس ملت مفتخر به استفاده از محصولات اصل نه فیک و تقلبی باشند، تازه الهی شکر؛ یک مدتی است زعفران را هم وارد میکند.
مرید پرسید: یا شیخ! آیا امارات هم فرنگ است؟؟
شیخ سرش را خاراند و گفت: چه میدونم والا، شاید سرشون کلاه گذاشتن!
شیخ ادامه داد: یه چیزی میگم به کسی نگو، باید توالت فرنگی را هم از فرنگ بیاورند، چه معنی دارد در ایران تولید شود، آنوقت چرا میگویند توالت فرنگی، باید بگویند توالت ایرانی! من که زانوهام درد میگیره، دکتر گفت ایرانی کار نکن، فرنگی کار کن!
مرید از این تدبیر شیخ نعرهای برآورد که زهرۀ شیخ بترکید و در دیار باقی روحش شاد شد.