اى كسانى كه ایمان آوردید، همگى در تسلیم و طاعت (خدا) درآیید و پیروى از گامهاى شیطان نكنید، كه وی براى شما دشمنى آشكار است.)(بقره/ 208).
مخاطب این آیه مؤمنان هستند که باید مراقب باشند تا اختلاف افکنی و بر هم زدن صلح و آرامش ابزار شیطان است. پس باید اختلافات جزیی را نادیده بگیرند و با كنار گذاشتن آن سلامت جامعه و صلح و صفا را حفظ كنند و اختلافات را دامن نزنند.
گاهی افرادی را میبینیم که میگویند، چون تعداد اعتکافیها هر سال بیشتر میشود و تکیههائی که برای محرم آماده میکنند رو به افزایش است، پس معلوم میشود اقبال به دین زیاد شده.
کسانی هم هستند که میگویند، چون میزان بدحجابیها بیشتر شده و حتی بعضی از زنها و دخترها در داخل خودروهایشان روسری از سرشان بر میدارند، باید به این نتیجه رسید که بیدینی زیاد شده.
واقعیت این است که هیچ یک از این دو تحلیل درستی نیستند و نمیتوان این رویدادها را معیار و ملاک افزایش یا کاهش گرایش مردم به دین دانست.
اولاً اینها معلولند و ثانیاً اشکال این تحلیلها این است که دین را در ظواهر خلاصه میکنند و از پوسته ظاهری به عمق نمیروند.
به عنوان مثال کشور مصر دارای تعداد زیادی حافظان و قاریان قرآن است که همه ساله بهعنوان مبلغ به سراسر جهان برای تعلیم قرآن اعزام میشوند، با این حال کشور مصر علیرغم منابع خوبی که برای درآمدزائی دارد و علیرغم سابقه تمدنی، علمی، تفکری و تاریخی که دارد، کشوری فقیر، وابسته، گرفتار اختناق، استبداد و استعمار است.
این، یعنی با ظاهر قرآن مشغول بودن راه درستی برای حل مشکلات جامعه نیست، جامعه هنگامی رشد میکند که مردم و مسئولان به تعالیم قرآن عمل کنند، اما جوانها را به اعتکاف میفرستیم و خودمان مشغول دعوا بر سر قدرت میشویم.
امام خمینی(ره) فرمودند اگر 124 هزار پیغمبر زیر یک سقف جمع شوند با هم دعوا نمیکنند، چون مقصد همه آنها خدا است.
ما که زیر یک سقف جمع شدنمان محال است، بماند، حتی هر روز فاصلهها را زیادتر میکنیم و برخلاف دستور قرآن، تا میتوانیم بر طبل اختلاف میکوبیم!
وقتی علمای روحانی ما نمیتوانند با همدیگر کنار بیایند و اختلاف نظرهایشان را پشت درهای بسته حل کنند و آن را به صحنه اجتماع میکشانند، طبیعی است که مردم نسبت به آنها بدبین شوند.
وقتی مردم میبینند حرفها با عملکردها متفاوت است، طبیعی است که اعتقادشان سست شود.
آنچه موجب تأسف است سست شدن اعتقاد مردم نسبت به افراد، به اساس انقلاب و نظام سرایت میکند و مردم به تدریج در کارائی نظام دینی تردید میکنند.
این انتظار از روحانیون مسئول در نظام یا مرتبط با نظام انتظار زیادی نیست، آنها رسالت هدایت مردم را برعهده دارند و «تحکیم وحدت» و «انطباق گفتار و عمل» از پایههای اساسی توفیق در هدایت مردم هستند.
روحانیت اگر به این دو ویژگی پایبند نباشد، فلسفه وجودی خود را از دست میدهد.