طنزنامه بلاغ

معمای ظریف

تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۰:۰۰
کد مطلب : ۳۱۳۷۷۲
یکی پرسید: یا ظریف کِی تحریم‌ها تمام می‌شود و ما را راحتی جان فرا می‌رسد؟ ظریف بگفت: وقت گُلِ نِی، من چه می‌دونم!
۰
plusresetminus
معمای ظریف
به گزارش بلاغ، میرزا ظریف‌المُلکِ اینستاگرامیِ توئیتری‌الاصل در حکایتی بس پندآموز روایت کرده که ظریفی را گفتند: ای ظریف و او آنقدر ظریف بود که شکست و گویندگان را غمگین ساخت و گویندگان از این شکست درس‌ها گرفته و دیگر به هر ظریفی رو نینداختند.

اما پس از مدتی گویندگان حوصله‌شان از بی‌ظریفی به سر رفته و در وادی توئیتر و پهنۀ زیبا و هزار رنگ اینستا به دنبال ظریفی دیگر رفته و بالاخره پس از مدت‌ها جستجو و اعلامیه پراکینیدن، ظریف مورد نظر خود را یافتند که هم ظریف بود و هم یک کمی مقاوم!

سپس گویندگان با شادمانی و دست‌افشانی و احتیاط تمام از ظریف پرسیدند: ای ظریف FATF این کلمۀ خارجی چیست؟ ما را از ماهیت آن آگه کن که ما ناآگَهانیم!

ظریف لام تا کام پاسخ این ننه مُرده‌ها را نداد و در چشم بر هم زدنی از خود در اینستا یک ویدئو منتشر نمود و سپس در نهایت احترام به قوانین وادی توئیتر، توئیتی به زبان توئیتی منتشر نموده، بادی به غبغبش انداخته و سایرین را نگریست.

سایرین که همان گویندگان بی‌نوا باشند، از حرکت ظریف به حیرت آمده و ظریف را گفتند: یا ظریف! این چه بود؟

ظریف بدانها گفت: پاسخ شما را در اینستا و توئیتر بدادم، بروید و پاسخ خود را گیرید!

یکی از سایرین برخاسته و ظریف را بگفت: ای ظریف! حجم اینترنتمان با باز کردن این ویدئو در سرزمین اینستا به تباهی می‌رود و زبان وادی توئیتر را نیز فهم نمی‌کنیم.

ظریف پسِ کلۀ خود را خارشی اساسی داد و گفت: بدانید که FATF چیز خاصی نیست که شما درگیرش شوید، همچون بیماری است که خود به خود رفع می‌شود.

سایرین از این پاسخ حکیمانۀ ظریف نعره زدند، طوری که یکی‌شان با دهان باز زَهره ترکانیده و زبانش تلخ مزه گشت و فضا را بوی زَهره که همانا صفرا باشد فرا گرفت.

ظریف فریاد برآورد: زهر مار! چرا عَر می‌زنید، ترسیدم.

یکی دیگر از سایرین برنخاست و در جای خود نشسته پرسید: یا ظریف کِی تحریم‌ها تمام می‌شود و ما را راحتی جان فرا می‌رسد؟

ظریف بگفت: وقت گُلِ نِی، من چه می‌دونم! مگر من سیا یا موساد و یا وزارت اطلاعات هستم که از زیر و بَم همه چیز خبر داشته باشم.

سایرین جملگی از پاسخ ظریف های‌های گریستند و دو سه تا بی‌حال گشتند.

سپس یکی دیگر از سایرین، ظریف را بگفت: ظریفا! راست است که گفته‌اند به خاطر قانون منع ورود ترامپ، شما را به آمریکا راه نمی‌دهند؟

ظریف وی را گفت: نه خیرَما، ما را هماره و در همه حال کارتی است به نام گرین، که با ارادۀ ما در چشم بر هم زدنی به سرزمین یانکی‌ها می‌رویم.

سایرین با شنیدن پاسخ ظریف چمدان‌های خود را از زیر لباسشان بیرون آورده و گفتند: ظریفا! ما رو هم ببر! حوصلمون سر رفته! اما ظریف محل نگذاشت.

دوباره یکی دیگر از سایرین ظریف را گفت: ظریفا! آیا حقیقت است که امضای جان کری تضمین است، آخر ما برای وام به دنبال یک ضامن معتبر می‌گردیم.

ظریف اندکی مَلول گشت و سپس رو به سایرین گفت: مرَض! مسخره‌ام می‌کنید؟؟؟

سایرین غش غش خندیدند و ظریف را ضایع کردند.

دیگر بار یکی از سایرین ظریف را پرسید: ای ظریف چه کنیم تا ما هم مثل شما ظریف و قهرمان دیپلماسی شویم؟

ظریف گفت: هرگاه به معمای من پاسخ دادید، خود به خود قهرمان می‌شوید.

سایرین گفتند: معمایت را بگو!

ظریف گفت: آن چیست که امروز نوزاد است و فردا نوجوان و تا نقض فاحش بسیار فاصله دارد؟؟

جمگی سایرین کف کرده و سرهای خود را در آب‌های سنگین فرو برده و سنگین و رنگین جان دادند.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴
۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲