تاریخ انتشارچهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۱
کد مطلب : ۲۹۳۲۴۴
امروز بسیاری از جوانان کشورمان اطلاع چندانی از اینکه چه هزینه سنگینی برای آزادسازی خرمشهر پرداخت کردیم، ندارند، هزینه‌ای که به قیمت ریخته شدن خون بهترین و عزیزترین جوانان این مرز و بوم تمام شد.
۰
plusresetminus
خرمشهر به برکت خون پاک عزیزترین جوانان این مرز و بوم آزاد شد
به گزارش بلاغ به نقل از سفیر هراز، یادش به خیر دومین روز خرداد سال ۶۱ گردان ما در محور مابین شلمچه و کوشک سرگرم درگیری سنگین با ارتش بعث عراق بود، گردانی که در شب اول عملیات بیت المقدس (۱۳۶۱/۲/۱۰) به‌عنوان پشتیبان در منطقه دب حردان وارد عمل و تا پایان این عملیات دو بار سازماندهی و ساماندهی شد.

 

خوب به یاد دارم دو روز قبل از آزادسازی خرمشهر در گردان دیگری ادغام شدیم و اگر اشتباه نکنم نام گردان ما امام حسن محتبی(ع) بود، غالب اعضای گردان از بچه‌های اصفهان، یزد، کاشان، تهران و ... بودند و فقط تعداد محدودی از بچه‌های مازندران به ویژه شهرستان آمل در این گردان حضور داشتیم.

 


 خوب به یادم دارم حین عملیات وقتی تقی زارعی نیاکی یکی از بچه محل‌های بنده در آمل را دیدم کلی خوشحال شدم تا جایی‌که گویی همه دنیا را به من دادند.

 
حاج تقی که صورتش با دود باروت ناشی از انفجار گلوله‌های توپ و خمپاره سیاه شده بود از دیدنم تعجب کرد و پرسید دواتگر اینجا چکار م‌ کنی؟ ...
بگذریم !


روز دوم خرداد سال ۶۱ در محور شلمچه آخرین درگیری‌های ما با نظامیان بعثی عراق در جریان بود، فردای آن روز شاهد سنگین‌ترین آتش توپخانه عراق بر روی مواضع خود بودیم بدون آنکه بدانیم فاصله چندانی با خرمشهر نداریم.

 

هر چه به ظهر آن روز نزدیک می‌شدیم غرش توپخانه‌ها نیز کاهش پیدا می‌کرد اما نمی‌دانستیم شهر خرمشهر در حال محاصره است و عراقی‌ها نیز به شدت در حال مقاومت هستند.


در چنین اوضاع و احوالی بی‌خبر از همه جا بودیم که روز سوم خرداد خبر آزادی خرمشهر از پشت بلندگویی که روی تویوتا نصب بود را حاج آقا اسدی روحانی گردان که در عملیات رمضان برای همیشه آسمانی شد، با یک حالت خاصی اعلام کرد.

 

صدای تکبیر بچه‌ها فضای معنوی عجیبی را در شلمچه که آن روزها تصور چندانی از منطقه‌ای که در آن قرار گرفته بودیم در ذهنمان وجود نداشت ایجاد کرد.


به دلیل کم سنی دقیقا نمی‌دانستم مردم در شهرها چه می‌کنند اما یقین داشتم که در سراسر کشور آنها نیز مثل ما از آزادی خرمشهر خوشحال هستند.


یکی دو روزی در شلمچه بودیم و بعد از آن ما را به پایگاه شهید بهشتی اهواز که آن روزها مقر تیپ ۲۵ کربلا بود، انتقال دادند و این بار به گردان دیگری با فرماندهی حاج علی آقا فرودست انتقال دادند.


جانشین فرودست شهید احمد کاکا از بابل که در عملیات محرم (آبان ۶۱) به شهادت رسید و معاونش نیز شهید علی امامی بود که وی نیز در عملیات والفجر ۸ (سال ۶۴) به دوستان شهیدش ملحق شد.


 چند روزی از حضورمان در پایگاه شهید بهشتی اهواز نگذشته بود که برای بار دوم به اتفاق شهید احمد نصرت الدین( که سال‌ها بعد در تک شلمچه ۱۳۶۷/۳/۴ به شهادت رسید)، شهید محمدحسین دلدار (که در بمباران پادگان عبادت مریوان قبل از عملیات والفجر ۴ در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید)، شعبانعلی کلیچی، حجت‌الله حبیبی و ... برای خط نگهداری به شلمچه اعزام شدیم اما دیگر خبر چندانی از آن آتیش سنگین دشمن که روز قبل از آزادسازی خرمشهر شاهدش بودیم، نبود و در واقع خط مقدمی که در آن قرار داشتیم بیشتر شبیه به خط پدافندی بود.


در مسیر راه همواره در این فکر بودم که چه هزینه سنگینی را برای آزادسازی خرمشهر پرداخت کردیم، هزینه‌ای که به قیمت ریخته شدن خون بهترین و عزیزترین جوانان این مرز و بوم تمام شد و امروز بسیاری از جوانان کشورمان اطلاع چندانی از آن نداشته و نمی‌دانند برای آزادی خرمشهر و شاد کردن مردم سرزمین عزیرمان ایران و آن بزرگ معمار این انقلاب حضرت امام خمینی (ره) چه خون دل‌ها خوردیم و چه مصیبت‌ها کشیدیم.


سر تعظیم فرود می‌آوریم در مقابل همه شهدا به ویژه شهدای عملیات بیت المقدس و به روح مطهرشان درود می‌فرستیم که با ریخته شدن خون پاکشان شادی را برای آحاد ایران اسلامی در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ به ارمغان آوردند.

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴
۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲