به گزارش
بلاغ، فائزه هاشمی در نامهای خطاب به «م.خ» از وی خواسته تا برای کشور مادری کند. در ادامه این شعر را میخوانید.
بیا و مملکت را مادری کن
کم آوردی برایش خواهری کن
شکر ریزد از آن لبهای سرخت
دوباره با لبانت دلبری کن
شده نو آن عبایت، رنگش اکنون
بنفشی کن، نشد، نیلوفری کن
فضا گشته خلاف انتظارات
به یک نطق این فضا خاکستری کن
گَرَت زوری نمانده چون همیشه
محبت کرده کمتر سروری کن
الا شیخ محبت، شیخ رنگی
به جای خون به دلها یاوری کن
میان کشمکشهای جناحت
نشسته مثل قاضی داوری کن
بکن مختومه این پروندهها را
یکایک را گرفته پادری کن
حسن با عارفت لج گشته یک چند
میانشان بیا نامهبری کن
پس از بدبختی و سر درگمیها
در این اوضاع نیا و تکروی کن
عجب اوضاع ناجوری است ای داد
توانستی بیا پیغمبری کن
تو که حرفت ندارد یک خریدار
ببندا این دهان، فرمانبری کن