تاریخ انتشارپنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ - ۰۱:۱۷
کد مطلب : ۲۶۱۱۹۹
ملت جدیدا یاد گرفته‌اند تقی به توقی که می‌خورد ما را مسخره می‌کنند و پررو بازی در می‌آورند، خوب گفتیم عینک، منظورمان عینک خوش‌بینی بود، همش تقصیر این قاضی‌زاده هاشمی شد
۰
plusresetminus
حسن‌نامه/ پررو بازی ملت
به گزارش بلاغ، چند روزی است حوصله‌مان سر رفته، دیگر دل و دماغ سابق را نداریم، آنقدر 3 درصد 3 درصد کرده‌اند که دیگر می‌خواهیم از همین الان استعفا بدهیم و برویم.

هرچه هم در تلویزیون و در سخنرانی‌ها می‌گوییم که احوال کشور خوب است، این دولت قبل کاری کرده که کسی باور نمی‌کند، ایرباس هم خریدیم خیرِ سرمان، هیچ کس خوشحال نشد، انتظار داشتیم چند شبانه روز شادی عمومی برپا شود.

نوبخت آمد، یکمی نشست و یک استکان چایی با یک قندان پُر قند خورد، نمی‌دانم این مرض قند نمی‌گیرد؟!! یا دندان‌هایش خراب نمی‌شود؟!! وقتی داشت می‌رفت، پیشنهاد داد تا یک سری سفر استانی برویم، به دور از اغراض انتخاباتی، نمی‌دانم فکرش به هر حال خوب بود، اما دیگر حوصله سر و صدای این بچه مدرسه‌ای‌ها را ندارم که در مراسم استقبال می‌آورند و کبد و کلیه‌شان پاره می‌شود از بس با جیغ و از عمق وجود شعار می‌دهند.

ای بابا یادم رفت که، انقدر بی‌حوصله هستم که یادم رفت خاطرات دیروز را بنویسم، دیروز صفدر آمده بود پیشم، بنده خدا خیلی ناراحت و پَکر بود، می‌گفت این پول‌های نجومی که می‌گویند خیلی در روحیه دخترش فاطمه تاثیر بد گذاشته، لج کرده یک مدتی سخنرانی نمی‌کند، می‌گفت اوضاع مالیش رو به راه نیست و یه کمی پول از من دستی گرفت تا برای خانمش یک سرویس برلیان بخرد بگذارد کنار که روز زن نزدیک می‌شود، دلم برایش سوخت، آخر آدم انقدر نجیب باشد، والا خیلی صبور است، یعنی آدم 20- 25 میلیون هم نداشته باشد برای زنش کادو بخرد، خیلی سخت است به جان حسن.

خسته‌ام، خسته مثل یک جا مانده از دسته، این دوتا برادر لاریجانی هم که نگو، باز علی بهتر از صادق است، هیچی ولش کن، حرف بزنم می‌شوم مثل محمود صادقی.

ملت جدیدا یاد گرفته‌اند تقی به توقی که می‌خورد ما را مسخره می‌کنند و پررو بازی در می‌آورند، خوب گفتیم عینک، منظورمان عینک خوش‌بینی بود، همش تقصیر این قاضی‌زاده هاشمی شد، بهش گفتم چشمانم خوب نمی‌بیند، گفت بیا عینکت را عوض کن، ما هم در سخنرانی چیزی به ذهنمان نرسید، گفتیم کلاس دارد، همان را گفتیم، عوضش که کردم حالش جا می‎آید، قاضی‌زاده هاشمی را می‌گویم، عینک را نمی‌گویم، می‌خواستم بگویم کورید که دیگر رویم نشد.

امان از نادانی، اینها پیشرفت را که نمی‌بینند هیچ، اصلا فواید خرید هواپیما را هم نمی‌دانند والا، آخر خرید هواپیما هم برای راننده تاکسی، برای مغازه‌دار، برای هتل‌دار خاصیت دارد، عینه ویتامین است، اصلا نه خودِ خودِ آمپول تقویتی است، اینها گردشگری چه می‌فهمند، حالا الان که ایرباس ممنوع‌الخروج است ولی بعدا را که دیده؟

هی سوال‌های مسخره می‌پرسند، هیچی دم دستم نداشتم تا برایشان پرت کنم بخورد توی اون ملاجشان، حوصله‌شان را هم دیگر ندارم، آخر ما را با این شورای نگهبان به دعوا نیندازند خوب است اینها زورشان از قوه قضاییه بیشتر است، همینجوریش زیر 3 درصدیم وای به اون روز...

حسن، دی ماه 95، کاخ ریاست جمهوری
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

سینمای دفاع مقدس؛ محبوب و مهجور
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
چرا مجازات ارتداد سنگین است؟
چهارشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰