به گزارش
بلاغ، به نام خدا. موضوع انشا: انتخابات
آقای معلم به ما گفت که درباره انتخابات انشا بنویسیم، من فکر میکنم انتخابات خیلی خوب است، مادربزرگ اصغر گفته، ای کاش همیشه انتخابات باشد، میگوید وقتی بعضیها برای انتخابات نامزد میشوند، با مردم رفتار خوبی دارند، حتی اگر مردم در گوششان هم بزنند، فقط میخندند و میگویند حق با شماست.
مادربزرگ اصغر میگوید این خاصیت دوران نامزدی است، دوران نامزدی خیلی شیرین است، تازه به اصغر گفته اگر تو هم نامزد شوی، حرف گوش کن میشوی، اصلا آدم میشوی. مادربزرگ اصغر، بیچاره یاد دوران نامزدی خودش و آقا فتح الله پدربزرگ اصغر افتاد و ماجراهای خندهداری از نامزدی خودشان برایمان تعریف کرد و ما کلی خندیدیم، ببخشید آقا معلم نمیتوانیم ماجراهایش را برایتان تعریف کنیم.
نمیدانم چرا وقتی ماجرای نامزدی مادربزرگ اصغر و آقا فتحالله را برای مادرمان تعریف کردیم، مادرمان گفت: پدرت هم همینطور بود.
تازه مادربزرگ اصغر میگفت انتخابات مثل عروسی هست، همه خوشحالند و میروند کادوهایشان که همان برگههای رای است را برای نامزدها در صندوق میاندازند، اما حیف که مثل بعد از عروسی که خرشان از پل گذشت، اخلاقشان میشود مثل اخلاق چنگیز سگ سبیل.
مادربزرگ اصغر میگوید: تأیید صلاحیت نامزدها برای انتخابات، مثل مجلس بله بُرون است، اگر طرف به دل نشست، نامزد میشود و عقد و عروسی، و اگر نه که جوابش میکنند، تأیید صلاحیت هم همینطور است منتها یک فرق بزرگ دارد که طرف میتواند اعتراض کند، اما در هر دو صورت با رد شدن، روی طرف یک عیب میگذارند.
یک آقای پرویزی توی محله ما هست که خیلی وضعش خوب است اما تا حالا ما را تحویل نمیگرفت و چند بار سر جایی که پدرم وانتش را پارک میکرد با او دعوا کرد و قهر بود، ولی الان چندبار است که با پدرم روبوسی میکند و برای بچههای محله پُفک میخرد، زن همسایه اصغر اینها میگوید که او میخواهد نامزد شورای شهر شود.
برادر اصغر که با فوق لیسانس مکانیک، شاگرد میوه فروشی مش رمضون شده میگوید یکی از شورای شهر دوباره نامزد شده و دیده که دیگر با شاسی بلندش رفت و آمد نمیکند و همش پیاده میرود، اصغر میگوید فکر کنم طلاق گرفته و دوباره نامزد شده است.
از مادربزرگ اصغر پرسیدیم چرا برای رئیسجمهوری یک نامزد انتخاب میشود، اما برای مجلس و شورا چند نامزد انتخاب میشوند؟ مادربزرگ اصغر گفت: آخه رئیسجمهوری زورش بیشتر است، مثل مردها و اگر دوتا شود دعوا میشود، اما مجلس و شورای شهر فرق میکند، مثل زنها هستند، بیشتر نامزد میشوند و بیشتر انتخاب میشوند که دلشان نشکند. اصغر میگوید فکر کنم منظور مادربزرگم این است که یک مرد میتواند چندتا زن بگیرد.
ما از این انشا نتیجه میگیریم که نامزدی خیلی خوب است و دوران شیرینی است، همیشه همه میگویند و میخندند و خوشحالند. در دوران نامزدی، نامزدها، همیشه حق تقدم را به مردم میدهند، فکر میکنم اگر کسی زنگ بزند به نامزد مورد نظر و مشکلش را بگوید، آخرش نامزد میگوید اول تو قطع کن. من و اصغر خیلی دوست داریم زودتر نامزد شویم ولی هیچکدوم نه پول داریم و نه کسی که پولدار باشد.
این بود انشای ما