تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۰
کد مطلب : ۳۹۶۸۵۹
شکاف بین دولت و ملت یکی از پدیده ها و عارضه های خطرناکی است که تبعات سنگینی برای جوامع در پی دارد و البته پیوند دولت و ملت می تواند برکات فراوانی برای یک جامعه به همراه داشته باشد و مسیر تعالی و پیشرفت را هموار سازد.
۰
plusresetminus
به گزارش بلاغ،استاندار مرکزی در همایش ملی خط مشی گذاری آموزش شایسته مدیریت و کارکنان سازمان های دولتی که در اراک برگزار شد به نتایج یک نظر سنجی اشاره و استناد کرده و گفته اند:"رضایتمندی مردم از سیستم های دولتی کمتر از 20 درصد و نارضایتی بیش از 50 درصد است".ای کاش استاندار اطلاعات بیشتری در خصوص این نظرسنجی به افکار عمومی ارائه می کرد تا پژوهشگران و متخصصین این حوزه، بیشتر به بررسی این موضوع می پرداختند.

اینکه این نظر سنجی کی، چگونه و توسط چه نهادی و در چه محدوده جغرافیائی انجام شده برای تحلیل دقیق تر موضوع بسیار مهم است.اگر ما به نتایج این نظرسنجی اعتماد و استناد کنیم، باید بپذیریم که طی یک دهه اخیر در کشور ما یک شکاف بزرگی بین دولت و ملت بوجود آمده است که این شکاف خود را در بی اعتمادی مردم به نهاد دولت(به معنای عام آن) نشان داده است.

وقتی سخن از شکاف می کنیم یعنی از دو مقوله جدا از هم که خود را در مقابل یکدیگر تعریف می کنند سخن گفته ایم.یعنی جدائی دولت و ملت که هر یک برای خود ماهیت جداگانه ای قایل اند و بخش زیادی از ماهیت خود را نیز در تقابل با طرف مقابل تعریف می کنند.

به عبارتی یک مردمی وجود دارند و یک غیر مردمی که همان دولت است، با وجود این شکاف، باید گفت مردم دولت را از جنس خود نمی دانند و عکس این موضوع هم صادق است یعنی در این شکاف بوجود آمده دولت هم در مقابل خود یک غیر دولتی را ایجاد کرده که همان مردم اند و مردم را از جنس خود نمی دانند.

شکاف بین دولت و ملت یکی از پدیده ها و عارضه های خطرناکی است که تبعات سنگینی برای جوامع در پی دارد و البته پیوند دولت و ملت می تواند برکات فراوانی برای یک جامعه به همراه داشته باشد و مسیر تعالی و پیشرفت را هموار سازد و رفع مشکلات و گرفتاری ها را تسهیل کند و کشور را در رسیدن به اهداف و آرمانهایش همراهی کند.اما این بی اعتمادی بوجود آمده در رابطه دولت و ملت چگونه ایجاد شده است؟

یکی از مهم ترین علل شکاف بین دولت و ملت و بی اعتمادی بین آنها، ناکارآمدی دولت در انجام وظایف و کارکردها است.هر جا که دولت ها در انجام وظایف و تکالیف خود موفق تر بوده اند پیوند ملت با آنها عمیق تر بوده و هر زمان دولت ها در برآورده کردن نیازهای جامعه و حل مسائل ناتوان بوده اند مورد بی اعتمادی مردم قرار گرفته اند.

اگر امروز مسئولین از بی اعتمادی مردم به دولت سخن می گویند باید به عملکرد خود و میزان تحقق وعده های داده شده و انجام تکالیف قانونی خود مراجعه کنند.

یک عامل دیگر که به این جداافتادگی منجر شده فاصله گرفتن مدیران دولتی و حاکمان از مردم در روش و منش است که باعث تعریف خودی و غیر خودی در این حوزه شده است.

روحیه اشرافی گری و غرور مقام و عدم حضور در متن جامعه و نداشتن همدلی و همزبانی با مردم باعث قرار گرفتن عاملان دولتی در مقابل مردم شده است.

نه مردم مدیران را از جنس خود می دانند و نه مدیران دولتی مردم را از جنس خود.اینکه گفته می شود حقوق های نجومی برای کشور خطرناک است، روحیه اشرافی گری زیبنده نظام نیست، بی حرمتی به قانون، آقازادگی، پارتی بازی و عدم شایسته سالاری در انتصابات و ... آسیب زاست، از همین جهت است که همه اینها به شکاف دولت و ملت، بی اعتمادی و نارضایتی منجر خواهد شد.

در شرایط بی اعتمادی،دولت ها قادر به انجام تکالیف خود نیستند و در انجام آنها حمایت های عمومی را به دنبال خود ندارند.

تجربیات چند سال اخیر و عدم همراهی مردم در برخی موضوعات با دولت،دلیلی بر این مدعاست، شکاف دولت و ملت و نارضایتی به عنوان یکی از مهمترین شاخص های آن، زمانی بروز می کند که دولت ها خود را در قبال مردم پاسخگو ندانند و یا مردم را در جریان مهمترین امور کشور قرار ندهند و مردم را نامحرم بدانند.

مردم زمانی می توانند به دولت اعتماد کنند که در جریان امور کشور و سرنوشت خود باشند و دولت به آنها اطلاعات کافی در خصوص تصمیمات و اقدامات خود ارائه دهد،در غیر اینصورت مردم به دولتی که اطلاعات و دانشی در خصوص چگونگی تصمیم گیریهایش و یا اقداماتی که انجام می دهد نداشته باشند اعتماد هم نخواهند کرد.

ضمن اینکه دولت باید در قبال اقداماتی که انجام می دهد به افکار عمومی پاسخگو باشد نه اینکه خود در جای سوال کننده بنشیند و سوال طرح کند.

دولت برای نقش آفرینی در گام دوم انقلاب اسلامی چاره ای جز بازگشت به متن مردم و جلب اعتماد حداکثری آنها ندارد.

انقلاب اسلامی در گام اول توانست شکاف عمیق دولت و ملت را پر کند و تاریخ انقلاب گواه پیوند کم نظیر دولت و ملت در دهه های اول انقلاب است و بزرگترین کارهای انقلاب نیز در دورانی انجام شد که این پیوند مستحکم بوده است.

در گام دوم نیز برای انجام کارهای بزرگ به پیوند و اعتماد متقابل دولت و ملت نیازمندیم.باید در جلسات کارشناسی و مجامع علمی،زمینه ها و عوامل بی اعتمادی شناسائی شوند و یکی پس از دیگری از میان برداشته شوند.

باید دولت و مجلس و قوه قضائیه ای شکل بگیرد که خود را از جنس مردم بدانند و مردم نیز آنها را از خود بدانند و نسبت به حقوق و تکالیف خود اشراف داشته باشند.

مسئولیت پذیری دولت ها در قابل عملکرد خود باید نهادینه شود و مردم هم باید بر نهادهایی که با رای خود انتخاب می کنند نظارت داشته باشند.

ایجاد توقعات فزاینده و غیر واقعی در انتخابات ها و سپس ناتوانی دولت اعم از قوه مجریه و مجلس، به رشد بی اعتمادی و نارضایتی کمک کرده است.

کاهش سرمایه های اجتماعی دولت به دلیل ناکامی در تحقق وعده های داده شده یک زنگ خطری است که باید در انتخابات های آتی به آن توجه شود.

سرمایه اجتماعی برای دولت ها در نظام مردم سالار یک امر حیاتی است چون حیات دولت ها ناشی از رای مردم است و نبود حمایت مردمی یعنی تزلزل پایه های دولت.بی برنامگی دولت طی سالهای اخیر به بی اعتمادی مردم دامن زده است.

مردم طی سالهای اخیر با مشکلات شدید اقتصادی مواجه شدند و ساختارهای اقتصادی کشور دچار تحول و آشفتگی شد اما آنچه که بیش از همه مردم را آزار داد بی برنامگی دولت و نداشتن سیاست مشخص درقابل وضع موجود بود.

مردم اگر ندانند که دولت در قابل مسائل و مشکلات چه استراتژی و برنامه مشخصی دارد دولت را در ادامه مسیر همراهی نخواهند کرد.اعتماد دولت و ملت یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی است که در تاریخ ایران کم نظیر است.

این دستاورد بزرگ در گام اول انقلاب دستخوش تحولات و فراز و نشیب هایی شده است که لازم است در گام دوم این برند جمهوری اسلامی ترمیم و به جایگاه آرمانی خود برسد.

امید است با تشکیل دولت جوان انقلابی،شکاف بوجود آمده در رابطه دولت و ملت که طی چند سال اخیر به بالاترین میزان خود بعد از انقلاب  رسیده،پر شود و بار دیگر دولت و ملت خود را یکی بدانند و گام دوم انقلاب را با قدرت و صلابت بیشتری طی کنند.

پر کردن این شکاف یک مسئولیت بزرگی است که شانه های جوانان مومن انقلابی را طلب می کند.

عباس خسروانی

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما