از بوبر گامی نه فراتر که فروتر توان رفت و گفت رابطه انسانها اغلب رابطه من و «این» شده است؛ بدینمعنا که «دیگری» یا دیگران برای فرد یا من بدل به یک شئ آن هم بدون «آن» بدل شده است. «این» برخلاف «آنْ» دمدستی و تودستی بوده و فاقد اصالت است. نگاه تکنیکال بدینصورت دیگران را یک ابزار در نظر میگیرد.
شاید مخاطب هوشمند بگوید تعبیر بوبر دقیقتر است، چرا که «آن» اشاره به غریبهبودنِ دیگران برای من دارد. اما حقیقت چنین است که اصرار بنده بر «اینْ» بدان سبب است که متضمن و یادآور سلطهطلبی و نفی دیگران توسط «من» است.
نزد مولانا شاهد رابطه «من ـ من» هستیم که در حقیقت «تو ـ تو» است؛ چرا که اگرچه عارف خدا را با خود یکی میانگارد، اما در حقیقت نه خدا را که خود را نفی میکند.
عشقورزی ایدهآل با خدا را میتوان مطابق ایده درخشان اریک فروم بازسازی و صورتبندی کرد: عشق مازوخیستی یا خودانکار آن است که نزد حلاج میتوان یافت و نمونه عشق سادیستی یا خودانگار ـ خداانکار ـ نگاه به ظاهر مومنانهای است که مدام برای دنیا و منفعت، خدا را صدا میزند و نه حتی برای منفعت اخروی یا وعده و وعید آنسویی. رابطه اینان با خدا فاقد رازناکی بوده و خدا را در یک شیئیت و دمدستیبودن عملیاتی میسازند. این خدا دقیقاً این خدا و خدای این یا اینجایی/ جهانی است و با خدای آنجهانی و نیز خدای دوجهانی (نه این نه آن) قرابتی ندارد.
سخن عجیبم آن است که خدای ربالعالمین، خدایی است نه این و نه آن؛ خدایی است دوجهانی اما نه اینجهانی است نه آنجهانی؛ چرا که این و آن نه به سبب قابل نشاندادن و اشارهکردن بل به سبب استعداد ابرازی (ریایی) و ابزاری (ریاستی)کردنِ خدا محل احتیاط است.
خدا «تو» است برای ما و ما تو هستیم برای او. پس تشخص و تمایز دارد و شخصوار است، اما در عین حال واجد رازناکی است.
همه هستی را اگر خدا بدانیم، دیگر نمیتوان به تمایز و تشخص او از جهان رأی داد. دریاانگاران یا دنیاانگاران خدا همانها که خدا و جهان را یکی میدانند، دچار نوعی شبهجسمانگاری خدا هستند؛ در حالیکه برخی از آنان خدای شخصوار را تجسد/ تجسیمگرایی نسبت به خدا میپندارند.
اما به راستی در هیچکجا هم او را حس میکنم؛ در موج، در ماهیت و ماهیان و نیز در دریا و وجود، در خمود و سجود، در جایی که ریا هست و جایی که کفر و نه فقط در جایی که صدق هست. اما کماکان با تمام خویشاوندی، «توآوندی» را لمس میکنم.
او هم خویش است هم تو
ما هم خویشیم هم تو.
پینوشت:
*خدای ادیان ابراهیمی، خدای شخصوار و متمایز از جهان است. در عینحال آنچه از قرآن برداشت میکنم و با پارهای استدلالات مطابقت دارد، چنین است که چیزی میان تنزیه و تشبیه به امکانهای عقل بشر و حقیقت نزدیکتر است.
**واژه توآوندی از من است.