«دانشمند برجسته»، «مدیر بلند همت» و «پارسای بیادعا» صفتهایی بودند که حضرت آیتالله خامنهای چند روز پس از شهادت «حسن طهرانی مقدم» در سال ۱۳۹۰ به او اطلاق کردند. خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «مردی با آرزوهای دوربُرد» گردآوری شده است، منتشر میکند.
داستان بیست و نهم
همگی نشسته بودند دور میز جلسه و یکی از بچهها ریز اقدامات لازم برای پروژه بعدی را روی وایتبُرد مینوشت. جلوی هر کار، زمان لازم برای انجامش نوشته میشد. نوشتن کارها که تمام شد برای حاج حسن مهمان آمد و از جلسه بیرون رفت.
بچهها زمانها را که جمع زدند شد سه ماه. از ترس حاجی جرأت نکردند روی تخته بنویسند سه ماه! و تا میشد از زمان لازم برای هر کار کم کردند و کم کردند تا به زور شد دو ماه. در همین حین بود که صدای خداحافظی کردن حاجی از مهمانش، برقی توی جانشان انداخت که در یک چشم به هم زدن دو ماه را پاک کردند و نوشتند: یک ماه! حاج حسن هنوز سر جایش ننشسته بود که چشمش به تخته افتاد و شروع کرد: «یک ماه؟ چه خبره؟ مگه میخواین موشک هوا کنین؟! ۱۵ روزه باید این کار انجام بشه!».
کاری که اگر به خودشان بود کمِ کمش سه ماه طول میکشید را بیست روزه تحویل داده بودند.
انتهای پیام/