آیا عدم عزت نفس و کیفیت ویژگی افراد باعث مدگرایی میشود؟
مبحث مد و مدگرایی میتواند تا زمان عدم افراط و داشتن خط مشی درست خنثی باشد، اما مشاهده میشود بسیاری از مدگراییها، آسیبها و مخاطراتی نیز همراه دارد. بیشترین مدگرایی در جامعه فعلی ما روی پوشش و ظواهر و تیپ افراد جامعه محوریت پیدا کرده است. نکته مهم و قابل تأملی که در اینجا حائز اهمیت است چرایی و چگونگی ماجرای تبعیت از مدگرایی است. چرا افراد جامعه دچار چنین چیزی میشوند؟ دیده شدن و برجسته شدن به چه قیمتی؟ اینها در حالی رخ میدهد که اکثر مدگراها بر این باور هستند که ویژگیهای درونی و عناوین ما اصلاً در نگاه مردم دیده نمیشود. شاید آنقدر که تیپ ما و مدل موی ما و برند لباس ما مورد توجه قرار میگیرد نقش اجتماعی ما اصلاً مهم نیست چه برسد به فضایل اخلاقی ما. اما این باور غلط مدگراهاست چراکه نقش اجتماعی افراد را ویژگیهای مثبت فرد میسازد نه تبعیت از مدهای مختلف. یک پزشک موفقیت و روش درمان او مهمتر است از آنکه مدل مویش چیست و نوع پوشش او مربوط به کدام گروه است.
مدگراها در دوره فعلی اصلاً توجهی به شأن و نقش اجتماعی خود نمیکنند. گاهی شاهد هستیم یک فرد در عنوان اجتماعی معلم یا دانشجو یا کارمند از پوششی استفاده میکند که شأن و منزلت خود را کامل از دست میدهد. گاهی اعتراض میکنند که ظاهر آدمها اصلاً مهم نیست، من یک کارمند موفق هستم. این وجه تناقض شنیعی است که اگر بدین امر معتقد هستید چرا ظواهر خود را مطابق با عرف و شأن خود نمیکنید؟ اگر ظاهر مهم نیست چرا بیشتر از خود و درونیات خود به ظواهر اهمیت میدهید؟
افراط در مدگرایی و سودجویی فرصتطلبها
شاید باور این مسئله سخت باشد، اما ممکن است شخصیت فردی در قالب یک مد بماند یا دچار اختلال شخصیتی شود یا به هر قیمتی دچار ضدارزشهایی بشود که به اشتباه آن را فرهنگ و ارزش مقتضی با جامعه خودش بداند. همیشه عدهای میگویند هر دورهای نیاز و لازم و ملزومهای خودش را دارد. ندارد؟ بله دارد، اما اصل که عوضشدنی نیست. مثل اینکه یک دورهای عار و ننگ بود لباس کسی مندرس، کهنه و پاره باشد، اما امروز میگویی چرا پیراهنت پاره پاره است؟ او بگوید اکنون دیگر این زشتی به حساب نمیآید و یک مد بهنجار هم هست! گاهی نمیدانیم که خود را بر پایه چه تفکری بیارزش میکنیم.
عدهای سودجو و فرصتطلب همیشه دست همکاری به یکدیگر میدهند تا در جهت اثربخشی اهداف مشترک خود گام بردارند. افراد سودجو لباسها را مغایر با شأن اجتماعی تولید میکنند و گاهی فرصتطلبها در راستای اهداف خود افرادی را به کار میگیرند تا در شهر از پوششهای مورد نظر آنان استفاده کنند و دیده شوند، تا جایی که چشم مردم به این نابسامانی عادت کند. آن وقت دیگر این نوع پوشش زشت نخواهد بود بلکه یک تیپ همگانی نادرست و اپیدمی شده بیاشکال خواهد بود. بیآنکه بدانند یا بدانیم و قصد داریم بدانید که این دگرگونی چه آسیبهایی در جامعه خواهد داشت.
خانم مهرانگیز تاشک محقق و مدرس دانشگاه، روانشناس و رفتارشناس اجتماعی در این باره نظراتی را با ما مطرح کرده است که در ادامه این نوشتار میآید.
مدگرایی طبیعی، مدگرایی ناهنجار
مهرانگیز تاشک، محقق و مدرس دانشگاه، روانشناس و رفتارشناس اجتماعی
تأییدطلبی و نیاز به مورد توجه بودن از نگاه دیگران خصوصاً جنس مخالف و گروه همسالان و هویتیابی از هنجارهای رشدی این دوران محسوب میشود. نوجوان و جوان با تقلید از نوع لباس پوشیدن، طرز آرایش موها و حتی رفتار الگوهای هنری و ورزشی و فرهنگی محبوب خود، سعی در دستیابی به هویت خاص خود را دارد.
جوانانی که با خانواده خود روابط گرم و صمیمانه و همراه با پذیرش دارند راحتتر میتوانند این دوران پرهیجان رشدی را پشت سر بگذارند و هویتی منسجم و محکم برای خود ایجاد کنند، ولی اگر خانوادهها ویژگی رشد عادی این دوره را به رسمیت نشناسند و مدام سلایق فکری و اعتقادی خود را به جوانان تحمیل کنند ممکن است گذشتن از این دوره بحرانی، خطراتی برای نوجوانان و جوانان به همراه داشته باشد، از قبیل: رو آوردن به افراط در مد و مخصوصاً مدهایی که در فرهنگ خانواده نابهنجار و غیرعادی محسوب میشود یا گریزان شدن از خانواده و ورود به گروههای ناسالم و بزهکار. پس هر قدر جوان دارای عزت نفس بالاتر باشد و موفقیتهای بیشتری را در زمینههای تحصیلی، هنری و ورزشی کسب کرده باشد، کمتر احتمال دارد که درگیر مدگرایی افراطی شود و ارزشمندی و شخصیت خود را در خانواده و جامعه زیرسؤال ببرد.
یکی از اهداف صنعت مد و فشن، ایجاد نیازهای غیرضروری در انسانها و جوامع میباشد. بر اساس نظرات و رویکردهای روانشناسی انسانها معمولاً دو سری نیاز و انگیزههای اساسی دارند که عبارت است از:
نیازهای اولیه و فیزیولوژیک از قبیل: نیاز به رفع گرسنگی، تشنگی و محافظت از خود (از قبیل: پوشش هنگام سرما یا وجود سرپناه برای در امان ماندن از شر حیوانات خطرناک) و ادامه نسل یا بقای نسل (نیاز جنسی).
نیازهای ثانویه از قبیل: نیاز به قدرت، پیشرفت و داد و ستد محبت، زیباییدوستی، احترام، عزت نفس و این قبیل نیازها.
صنعت مد غالباً در چگونگی و کیفیت برآورده شدن این نیازها وارد عمل میشود که بالطبع با توجه به شرایط فرد، میتواند مثبت یا منفی تلقی شود. بهطور مثال من قصد دارم موهایم را کوتاه کنم، مدلهای جدید را میبینم و مدلی که هم جدید است و هم زیبا انتخاب میکنم و آرایشگرم همان مدل موهای مرا کوتاه میکند. از این نگاه مدگرایی اختلالی در زندگی من ایجاد نمیکند، ولی من اگر رنگ موهایم را دوست دارم، ولی چون رنگ دیگری مد هست و من احساس فشار و تحمیل میکنم که هزینه زیادی را به خانواده وارد کنم تا همرنگ مد شوم اینجا اختلالی است که در زندگی من ایجاد میشود. در این حالت در واقع من از اینکه شکل خودم باشم فرار میکنم؛ و یا مثالی دیگر، بنده لباسهایی دارم که کاملاً نو هستند و میشود از آن استفاده کرد، ولی طبق مد سالهای اخیر نیستند پس من الان نیازی دارم که جزو نیازهای بنیادی من نیست، چون لباس دارم، ولی اگر من از پوشیدن آن لباسها و حاضر شدن در جامعه خجالتزده میشوم و احساس ضرورت میکنم برای خریدن لباسهایی که مطابق با مد سال باشند، هزینه غیرضروری به خانواده و اجتماعم تحمیل میکنم که از تبعات منفی مدگرایی به حساب میآید، البته در این شرایط هم اگر من مشکلی در برآورده کردن نیازهای ضروری خودم و خانوادهام نداشته باشم کمتر ضررهایی را متحمل میشوم، ولی اگر در آن زمان نیازهای ضروریتری از قبیل: نبود گوشت در فریزر، ثبت نام کلاسهای زبان یا ورزشی هنری فرزندم و... نیز داشته باشم، ولی این خرید غیرضروری و مطابق با مد سال را به آنها ارجح بدانم اینجا شروع آسیب و مشکل است که البته یک قسمت مربوط به معضلات مدگرایی و قسمت اعظم آن مربوط به مشکلات شخصیتی و ضعف در اعتماد به نفس من میباشد که قدرت تحلیل و انتخاب مرا دستخوش ضعف و انفعال کرده است.
مدگرایی یکی از پدیدههای اجتماعی است که همه جوامع با آن روبهرو هستند. انسان بهواسطه روحیه زیباییدوستی و تنوعطلبی ممکن است تمایل به مدگرایی داشته باشد که اگر آن را با وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده و جامعهاش تطبیق دهد و در این زمینه از افراطیگری بپرهیزد، مدگرایی میتواند بهنجار باشد، ولی اگر شخص دارای اعتماد بهنفس پایین و مشکلات و ضعفهای شخصیتی باشد و قدرت انتخابی در کمیت و کیفیت بهکارگیری مد در زندگی شخصیاش نداشته باشد مدگرایی میتواند هم زندگی شخصی فرد را مختل کند و هم آثار زیانبار اقتصادی و فرهنگی برای اجتماع در پی داشته باشد.