حال میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا ورود ریاضیات به علم اقتصاد امری اجتنابناپذیر و سودمند بوده است یا نوعی انحراف و احیانا جهتدهی هدفمند ایدئولوژیک و زیانبار؟ گرچه توافقی بر روی نقطه شروع ورود ریاضیات در علم اقتصاد وجود ندارد اما باید اولین افراد موثر در این زمینه را ریکاردو و مارکس دانست، گرچه از نظر ایدئولوژیک بسیار متفاوت بودند. ریکاردو برای نشان دادن موضوع مزیت نسبی و سودمند بودن تجارت بین انگلستان و پرتغال در پارلمان بریتانیا ناچار به توسل به ریاضیات شد و مارکس برای تشریح ارزش اضافی و استثمار نیروی کار و سرنوشت محتوم نظام سرمایهداری به تحلیل مبتنی بر ابزار ریاضیات پرداخت. متعاقب آنها بود که نسلی از اقتصاددانان برای غنا بخشیدن به نظریه ارزش، تعادل عمومی در اقتصاد، چگونگی توزیع درآمد و.... به ناچار به ورود ابزارهای بیشتری از ریاضیات نیاز پیدا کردند و با گذشت زمان علم اقتصاد بیش از پیش ریاضیات را به خدمت گرفت. بنابراین، ورود و گسترش ریاضیات نه امری انتخابی (یا جهت تفنن و ساختن مدلهای مینیاتوری) بلکه ناشی از ضرورت درک و تبیین پدیدههایی بود که بدون توسل به ریاضیات اساسا امکان درک آنها فراهم نمیشد. حتی لئونتیف که از شوروی سوسیالیستی به غرب رفت، تعادل عمومی در قالب جدول داده- ستانده را عملا از نظام برنامهریزی شوروی با خود به غرب برد. این بدان معنی است که حتی اقتصاددانان در یک نظام سوسیالیستی و دارای برنامهریزی مرکزی نیز ناچار از بهکارگیری ریاضیات بودند.
لذا نهتنها بهکارگیری ریاضیات در علم اقتصاد امری اجتنابناپذیر بوده است، بلکه توسط بسیاری از فلاسفه علم مانند هنری مارگناو بهعنوان وجهتمایز و برتری و پیشرو بودن علم اقتصاد در میان علوم اجتماعی ذکر شده است. از آنجا که علم اقتصاد راجعبه پدیدههایی بحث میکند که قابل بیان بهصورت کمی است، روش معقول برای سودمند ساختن علم اقتصاد و قابلیت بهکارگیری آن در پیشبینی و سیاستگذاری، تجهیز آن به ابزاری است که روابط پدیدههای کمی را بیان میکند و این ابزار ریاضیات است. طبیعی است به همان نسبتی که ریاضیات بهعنوان ابزار مورداستفاده علوم پیشرفت میکند، بهکارگیری ریاضیات در علوم و از جمله علم اقتصاد نیز پیشرفت میکند. این موضوع نهتنها نقطه ضعف برای علم اقتصاد نیست بلکه نقطه قوت آن است. لازم است اشاره شود که دنیای پیشرفته کنونی بهندرت بر روی چیزی سرمایهگذاری بدون بازدهی میکند. در آن صورت، سرمایهگذاری هنگفت به شکل گسترش و بهکارگیری ریاضیات در علم اقتصاد نیز از این قاعده مستثنی نیست. گرچه ممکن است در بهکارگیری ریاضیات در علم اقتصاد افراط و تفریط مقطعی وجود داشته باشد، اما نظام خودتصحیحکننده نیز برای آن وجود دارد تا بهکارگیری ریاضیات در علم اقتصاد، سرمایهگذاری بدون بازدهی نباشد. این نکتهای است که بسیاری از ما اقتصادخواندهها از آن غافل هستیم و به تحلیل ناصحیح از بهکارگیری ریاضیات در علم اقتصاد میپردازیم.