راغب در مفردات مى گويد: «نزغ»، مداخله در امور به قصد خرابكارى و به فساد كشاندن آن است و اساسا به همين جهت به وسوسه هاي شيطاني «نزغ» مي گويند. در آيه فوق نيز نزغ به همين معنا به كار رفته است. وسوسه هاى شيطانى در اين گونه ماجراها هميشه نقش مهمى ايفاء مي كنند، اما آيا شيطان از برادران يوسف سلب اراده كرده بود و ايشان بي تقصير بودند؟
در پاسخ بايد گفت: خداوند ذات انسان را، ذات مختار قرار داده است؛ به گونه اي كه فعل ارادي انسان تنها به اختيار او تحقّق مي يابد، بلكه محال است بدون اختيار خودش وجود خارجي پيدا كند. از اين رو از وسوسه هاي شيطاني به تنهايى كارى ساخته نيست، تصميم گيرنده نهايى خود انسان است، اوست كه درهاى قلب خود را به روى شيطان مى گشايد و اجازه ورود مى دهد. لذا از اين آيه، مطلبى كه بر خلاف اصل آزادى اراده باشد استفاده نمى شود.
اما آنچه در حقيقت باعث شد كه حضرت يوسف مفسده انگيزي برادران را به شيطان نسبت دهد بحث كلامي اختيار و اراده نيست، بلكه اين بحث اجتماعي است كه مقصرين اين فتنه انگيزي، خود به اشتباه خود پي برده بودند و به اندازه كافي شرمنده بودند؛ لذا در اينجا نمونه ديگرى از سعه صدر و بزرگوارى يوسف (ع)، چهره مي گشايد تا بدون آنكه مقصر اصلي را رسوا كند، تنها به صورت سربسته بگويد: شيطان در اين كار دخالت كرد و عامل فساد شد.
پي نوشت: