به يك مثال توجه كنيد: اگر قطره اي چاي روي شيشه عينك شما بريزد، فوراً آن را پاك مي كنيد. اما اگر قطره اي چاي روي لباس سفيد شما بچكد، صبر مي كنيد تا به منزل برويد و لباس خود را عوض كنيد. و اگر قطره اي روي قالي زير پاي شما بچكد، آن را رها مي كنيد تا مثلاً شب عيد به قالي شويي ببريد. خداوند نيز با هر كس به گونه اي رفتار مي نمايد و بر اساس شفافيت يا تيرگي روحش، كيفر او را به تأخير مي اندازد[4].
از سوي ديگر نه سرازير شدن حجم مشكلات بر فرد و جامعه، نشانه تباهي آن است و نه غرق در رفاه بودن، حاكي از سعادتمندي و آرامش خاطر. در بحبوحه مشكلات، اين نوع مواجهه با هر مشكل است كه آرامش خاطر و سعادتمندي مي آفريند و الا چه بسا افراد و جوامع سلطه طلبي كه غرق در رفاه زدگي، آرامش از خود و اطرافيان ربوده اند. تأمين زندگي مي تواند زمينه آرامش را فراهم كند، چنان كه از رسول خدا (ص) نقل است: "همانا نفس آدمي هنگامي كه مايحتاج زندگي اش تأمين شد آرام مي گيرد".[5] ولي رفاه و تأمين زندگي علت تامه براي آرامش نيست، بلكه در مواردي اگر با علل ديگر مانند ياد خدا و دوري از حرص و دنيا طلبي نباشد، منشأ اضطراب و نگراني خواهد شد. امام علي(ع) مي فرمايد: "هر كس به آن چه به او رسيده اكتفا نمايد، به آسودگي و شادكامي خود نظم بخشيده و در وسعت و آسايش فرود مي آيد. رغبت به دنيا كليد سخت ترين رنج و مركب گرفتاري است".[6] قرآن مجيد، آرامش حقيقي را در گرو ياد خدا مي داند: " ألا بذكر الله تطمئن القلوب؛ دل آرام گيرد به ياد خدا".[7] در نتيجه نه آنگونه است كه در مقابل مشكلات، عسرت زده و اسير بود و نه رفاه به هر قيمت را آرزو داشت. قرآن مجيد مي فرمايد: "كساني كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ظلم نيالودند، در آرامش و امنيت اند".[8]
پي نوشت:
1. حاقه، 44-45.