به گزارش
بلاغ، تاریخ اسلام همچون آینهای است که با بررسی وقایع و تحولات آن و عملکرد افراد، میتوان عبرتهای فراوانی از آن گرفت، عبرتها و درسهایی که میتواند یک ملت را از ذلت به عزت و یا برعکس از عزت به ذلت برساند.
تاریخ صدر اسلام هم شاهد خواص با بصیرتی بود که تا پایان جان از دین اسلام و پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) دفاع کردند وهم شاهد خواص بیبصیرتی بوده که به دلیل ناآگاهی وعدم شناخت دقیق جریان حق، با تصمیمات غیرمنطقی و نسنجیده نهتنها خودشان را گرفتار جریان باطل نمودند، بلکه عوام را نیز از میسر حق منصرف ساختند.
مهمترین عامل انحراف خواص بیبصیرت در صدر اسلام، رفاهطلبی و ترجیح دنیا بر آخرت بوده که بسیاری از این خواص سابقه درخشانی در اسلام داشتند؛ اما گرفتار دنیا و جاه و مقامش شدند و برای رسیدن به خواستههای دنیایی خود به تمام سوابق درخشان خود پشت پا زدند.
خواص 2 گروهاندخواص به دو گروه طرفدار حق و طرفدار باطل تقسیم میشوند.
خواص طرفدار حق خودبهخود به دودسته تقسیم میشوند: جمعی پس از شناخت راه حق تا آخر مقاومت میکنند و سیل حوادث و رویدادها و مظاهر فریبنده دنیا نمیتواند در اراده آنها خلل و رخنهای ایجاد کند و آنها را از میسر حق منحرف سازد، اما گروهی از خواص طرفدار حق نیز بهرغم شناخت حق و باطل، در مقابل زرقوبرق دنیا فریب خورده، که غفلت از یاد خدای تعالی و حب دنیا و ترس از زیان آنها را به نابودی کشانده است.
انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یکی از بزرگترین انقلابهای جهان با «ریزش و رویش» نیروهای سیاسی مواجه بوده که این یک امر طبیعی است. آنچه در این رابطه اهمیت دارد، این است که کدام افراد، نیروها و جریانهای سیاسی دچار «ریزش» شدند و در مقابل کدام نیروها و جریانهایی ماندگار و باز تولید شدهاند؟ یافتن پاسخ چرایی این سؤال، بسیار مهمتر از پرداختن به خود موضوع ریزش و رویش نیروهاست، زیرا همانگونه که گفتهشده، این یک پدیده طبیعی است. یافتن ملاک برای سنجش این ریزشها و رویشها بسیار مهم است.
اگرچه تمایل مردم بر این است که میان مسئولان نظام هیچگونه تقابلی وجود نداشته باشد و موارد شبهه برانگیز را نیز بهگونهای تفسیر نمایند که چنین تعبیری از آن خارج نشود، بااینوجود بررسی کارنامه سهساله آقای روحانی در دولت یازدهم شامل مواردی است که نشان میدهد، مسئله القای فضای «دوقطبی» منحصراً ساخته رسانههای غربی نیست بلکه ریشه اصلی آن؛ عملکرد، رویه و اظهارات دولت یازدهم بهخصوص شخص رئیس دولت بوده است.
لذا جهت تنویر افکار عمومی به چند نمونه کوتاه از سخنان آقای حسن روحانی رئیسجمهور دولت تدبیر در طول چند سال اخیر در تقابل با فرمایشات رهبر عزیز انقلاب امام خامنهای (روحی فدا) (به نقل از سایت رجا نیوز) اشاره میکنیم و قضاوت را به عهده مردم شریف و نجیب انقلابی میگذاریم.
بررسی سخنرانی روزهای اخیر رئیسجمهور، پس از بحران خوزستان و انتقادات گسترده از ناکارآمدی سیستم دولت در مدیریت این بحران، از اصرار روحانی بر یک رویکرد عجیب در این سخنان حکایت دارد، بهنحویکه در دو سخنرانی اخیر سه بار به مواردی اشاره کرده است که صراحتاً در «تقابل و یا کنایه» مستقیم به فرمایشات و تصریحات رهبری معظم انقلاب قلمداد میشود.
حسن روحانی صبح شنبه 7/12/95 در همایش سراسری مجریان برگزاری انتخابات 96 که در تالار بزرگ وزارت کشور در سخنانی اعلام کرد: «کشوری هستیم که این قطعنامهها را به دست همانهایی که قطعنامهها تصویب شده بود، لغو کردیم. البته برخی فکر میکردند منقلی هست و میتوانند قطعنامهها را در آتش بیندازند.»
این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام 26/3/95 با اشاره به تهدید تلویحی ترامپ مبنی بر پاره کردن برجام عنوان کردند: «ما برجام را نقض نمیکنیم لکن اگر طرف مقابل نقض کند که الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا دارند تهدید میکنند که برجام را پاره میکنیم؛ اگر آنها برجام را پاره کردند ما آن را آتش میزنیم.»
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود در همین همایش هم اعلام کرد: «اگر برجام هیچ کاری نکرده باشد، فقط قطعنامههای الزامی فصل 7 شورای امنیت سازمان ملل را بدون اینکه حتی یک ساعت آن را اجرا کنیم، برای اولین بار در تاریخ سیاسی جهان لغو کردیم، برای موفقیتآمیز خواندن آن کافی است چراکه هیچ کشوری نبوده که او را به فصل 7 منشور سازمان ملل بکشانند مگر آنکه آن نظام را سرنگون کرده و جنگ را بر آن تحمیل کنند.»
و این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود در جمع مردم آذربایجان، القاء دوگانه جنگ یا برجام را، القاء دشمنان کشور به مسئولان ایرانی عنوان کرده و فرموده بودند: «آن مسئول اروپایی هم به مسئولین ما میگوید که جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام نبود، حتماً جنگ بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ برای اینکه ذهن ما برود به جنگ [امّا] جنگ واقعی چیز دیگر است؛ جنگ واقعی جنگ اقتصادی است، جنگ واقعی تحریم است، جنگ واقعی گرفتن عرصههای کار و فعّالیات و فنّاوری در داخل کشور است؛ این جنگ واقعی است. ما را به جنگ نظامی متوجّه میکنند تا از این جنگ غفلت کنیم؛ جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.»
اما یکی دیگر از اظهارات حسن روحانی صبح یکشنبه 8/12/95 با حضور در مجمع ملی سلامت که در مرکز همایشهای رازی تهران انجام شد. وی درباره فرار از پاسخگویی به بهانه ارجاع مشکلات به دولت گذشته گفت: «اگر از آن زمان بگویی، به ما میگویند چرا به قبل از این دولت رفتهاید و چهکار دارید به قبل از این دولت؟ آنوقتی که آن دولت بود و میخواستیم انتقاد کنیم، میگفتند انتقاد نکنید؛ چراکه دولت تضعیف میشود. گفتیم چشم، امروز که آن دولت رفته و میخواهیم انتقاد کنیم میگویند آنکه رفته آن را رها کنید، پس ما به آن زمان برنمیگردیم.»
این در حالی بود که مقام معظم رهبری در جلسه خارج فقه خود درباره وضعیت نگرانکننده مردم خوزستان و کمتوجهی دولت به حل مشکلات آنها فرمودند: «این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمیکند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد.»
این حجم از اظهارات کنایهآمیز و تقابل جویانه در دو سخنرانی متوالی، این سؤال را پیش خواهد آورد که آیا این رویه بهصورت اتفاقی پیشآمده و یا آنکه بهعنوان رویکردی عملی در دستور کار آقای روحانی قرارگرفته است؟!این در حالی است که پیشازاین نیز بیش از 20 مورد ازاینگونه اظهارات تقابل جویانه و کنایهآمیز از سوی حسن روحانی مطرح شده بود.
آنچه در ادامه میآید گوشهای از اظهارنظرهای متناقض حسن روحانی در برابر بیانات مقام معظم رهبری در سه سال گذشته است:
1. مقام معظم رهبری در 19 دی 92 و در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه میان دولت دینی و دین دولتی تفاوتی وجود ندارد فرمودند:
«در بعضی از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضیها با عنوان [کردن] «دین دولتی» و «فرهنگ دولتی» میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک اَنگ غلطی و مخالفتی به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟ دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتی یعنی دین مردمی؛ همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه برای ترویجِ بیشتر [دین] دارد».
بااینوجود حسن روحانی در 10 خرداد 93 و در جمع کارکنان حفاظت محیطزیست گفت: «دولت دینی خیلی خوب است ولی دین دولتی را نمیدانم، دین را نباید دست دولت بدهیم»،
2. مقام معظم رهبری در 30 فروردین 1393 در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور با اشاره به تفاوت در دو واژه عدالت و برابری فرمودند:
«یکی از بزرگترین خطاهای تفکّر غربی در مورد مسئلهی زن، همین عنوان «برابری جنسی» است. عدالت یک حق است؛ برابری گاهی حق است، گاهی باطل است؛ چرا باید انسانی را که ازلحاظ ساخت طبیعی – چه ازلحاظ جسمی، چه ازلحاظ عاطفی – برای یک منطقهی ویژهای از زندگی بشر ساختهشده، از آن منطقهی ویژه جدا کنیم، به منطقهی ویژهی دیگری که برای یک ساخت دیگر، برای یک ترکیب دیگری خدای متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایی دارد، چه دلسوزیای در این هست؟ چرا باید کاری که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخاری است برای زن که کاری را انجام بدهد که مردانه است؟».
بااینوجود یک روز بعد از سخنان مقام معظم رهبری درباره تفاوت میان عدالت و برابری، حسن روحانی گفت: «زن و مرد، مسلمان زن، مسلمان مرد، مسلمان باایمان، مرد باایمان، زن باایمان، زنی که استقامت میکند مردی که استقامت میکند عبادتش، قنوتش، اطاعتش و خشوعش، همه را قرآن در کنار یکدیگر قرار میدهد. پس آنهایی که از آزادی زن به معنای مشروع اسلامیاش و از حضور زن و از تعالی زن میترسند یا ایده و اعتقادی دارند لطفاً این اعتقاد غلط را پای دین و اسلام ننویسند».
3. مقام معظم رهبری در دیدار مردم استان ایلام در 23 اردیبهشت 93 ضمن تشریح هدف حکومت اسلامی فرمودند:
«گاهى شنیده میشود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را بازکنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برسان».
بااینوجود حسن روحانی در 3 خرداد همان سال و در همایش بیمه سلامت همگانی که در سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری برگزار شده بود گفت: اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنیم، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان بهزور و شلاق مردم را به بهشت برد.
4. مسئله دیگری که نشاندهنده تفاوت فکری میان رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهور بود در ایام انتخابات مجلس دهم و در قضیه نقش شورای نگهبان خود را نمایان کرد. در همین خصوص، حجتالاسلام حسن روحانی در نشست مشترک هیات دولت و استانداران سراسر کشور در 28 مرداد 94 با اشاره به اینکه وظیفه شورای نگهبان صرفاً نظارت است گفت:
«آنجایی که باید بگوید فردی برای شرکت در انتخابات صالح است یا نه هیأتهای اجرایی هستند و ما هیأت اجرایی نداریم که یک جناح را تأیید صلاحیت کند و یک جناح دیگر را تأیید صلاحیت نکند. شورای محترم نگهبان ناظر است نه مجری. مجری انتخابات دولت است. دولت مسئول برگزاری انتخابات است و دستگاهی هم پیشبینیشده که نظارت کند تا خلاف قانون صورت نگیرد. شورای نگهبان چشم است و چشم نمیتواند کار دست را بکند، نظارت و اجرا نباید مخلوط شوند باید به قانون اساسی کاملاً توجه کرده و عمل کنیم».
این در حالی است که مقام معظم رهبری شورای نگهبان را ناظری معرفی کردند که وظیفه آن اصلاح اشتباهات احتمالی و حفاظت از حقالناس دانستند و فرمودند:
«شورای نگهبان، چشم بینای نظام برای انتخابات است؛ در همهی دنیا هم یک چنین چیزی وجود دارد -حالا اسمش چیز دیگر است؛ اینجا اسمش شورای نگهبان است- مراقبند، ببینند آنکسی که وارد میدان انتخابات میشود، نامزد انتخابات میشود، آیا صلاحیت دارد یا نه؛ و باید احراز کنند صلاحیت را؛ اگر دیدند که کوتاهی شده است و آدمی که صلاحیت ندارد واردشده، جلویش را میگیرند؛ این حقّ آنها است، حقّ قانونی آنها است، حقّ عقلی و منطقی آنها است؛ بعضی بیخود ایراد میکنند. بخشی از این حقّالنّاس، همین حقّ رأی شورای نگهبان است؛ همین حقّ نظارت استصوابی و موثّر شورای نگهبان است؛ این جزو حقالناس است، این را باید رعایت کرد، این را باید حفظ کرد. انتخابات مهم است. این عرض فعلی ما دربارهی انتخابات است.»
5. یکی دیگر از این مسائل مسئله مذاکره با امریکا بود. درحالیکه روحانی در 30 مهر 93 در سخنانی تعجببرانگیز پیام عاشورا را مذاکره معرفی کرده بود، بازهم در 4 مرداد 94 در اظهارنظری با تجویز مذاکره برای سایر مسائل منطقه گفت:
«ما ملت بزرگی هستیم که نشان دادیم پیچیدهترین و مهمترین مسئله سیاسی جهان یعنی موضوع هستهای را پای میز مذاکره حلوفصل کردهایم؛ بنابراین قادریم سایر مسائل را هم در منطقه وجهان پای میز مذاکره حلوفصل کنیم».
این در حالی است که مقام معظم رهبری ضمن سخنانی با تأکید بر ضررهای بیشمار مذاکره با امریکا فرمودند:
«یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالاند –بیخیالان جامعه که هرچه پیش بیاید برایشان اهمیتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهل اندیشند، عمق مسائل را نمیفهمند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید».
6. یکی از چالشبرانگیزترین سخنان رئیسجمهور مسئلهی کاربرد زبان انگلیسی بود. در همین راستا علیرغم اینکه مقام معظم رهبری نسبت به انحصار آموزش زبان انگلیسی در کشور هشدار داده بودند، بااینوجود حسن روحانی یک روز بعد از این تذکر در سخنانی مدعی شد که علت پیشرفت کشور هند در IT ریشه در آموزش زبان انگلیسی دارد. روحانی دراینباره گفت:
«اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبانهای خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانشآموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان میخواهد بیاموزد. شما ببینید در شبهقاره هند به خاطر اینکه این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی تقریباً مسلط هستند شما ببینید که در فناوری اطلاعات چهکارهایی انجام دادهاند و چه شغل بزرگی را این شبهقاره به دست آورده است.»
تعمد یا...*اینها صرفاً گوشهای از تقابل فکری رئیسجمهور با رهبر معظم انقلاب در سه سال گذشته بوده است. باوجود این شواهد و تأمل در کثرت اتخاذ چنین مواضعی توسط رئیس دولت در برهههای مختلف در سه سال گذشته این نظریه که «رئیسجمهور در اتخاذ مواضع متضاد با رهبر انقلاب تعمدی ندارد» دیگر از اعتبار افتاده است و برعکس بر وزن و قطعیت نظریه تعمدی بودن این اظهارات اضافه مینماید.
از سوی دیگر برفرض صحت نظر رئیسجمهور باز این سؤال باقی خواهد ماند که رسانههای بیگانه و دشمن از چه مسئلهای استفاده کرده که این روزها از اعلام اختلاف میان مقامات رسمی کشور خبر میدهند؟
درمجموع به نظر میرسد که رئیسجمهور بهتر است در سال پایانی عمر دولت یازدهم بهجای ایجاد حاشیههای سیاسی، تمام توان دولت خود را در جهت محقق ساختن وعدههای انتخاباتیاش صرف نماید تا شاید در این ماههای پایانی دولت، اندکی از رکود اقتصادی حاکم بر جامعه کاسته شود و یا حداقل اندکی از نتایج برجام برای مردم آشکار گردد.
خواص با بصیرت درک صحیحی از جایگاه رفیع ولایت مطلقه فقیه دارند و در هر عرصه و امتحانی خود تابع و پیرو محض ولایت خواهند بود و این جایگاه اساسی و مهم را با منافع شخصی – گروهیشان عوض نخواهند کرد.
امروزه باید خواص جامعه بدانند که چراغ تابناک و روشن ولایت است که عهدهدار هدایت جامعه بوده و همانند مشعلی فروزان راه خطا را از صواب برای آحاد مردم نمایان میسازد.
ریل قطار انقلابدر پایان امیدواریم رئیسجمهور محترم در موضعگیریهایشان مصالح اسلام و انقلاب و منافع ملی را سرلوحه کارشان قرار داده و با محفوظ داشتن شأن بسیار والای ولایت مطلقه فقیه و همچنین حفظ وجهه و اعتبار خود در نظام جمهوری اسلامی، تمامی مفروضات این نوشتار را ابطال سازند.
اما وظیفه خود میدانم که دو نکته ضروری را به عرض برسانم.
اولاً: آقای رئیسجمهور بهتر است در سه ماه پایانی دولت یازدهم بهجای ایجاد حاشیههای سیاسی تمام توان خود و دولت را در محقق ساختن وعدههای انتخاباتی صرف نماید تا شاید در این ماههای پایانی اندکی مردم احساس «امید» دولت «تدبیر» را در اعماق وجودشان لمس نمایند و در ایام شادیبخش سال نو هیچ پدر و مادری شرمنده فرزندان خود نشوند.
ثانیاً: جناب آقای روحانی امیدوارم برای ملت ایران روشن نمایید دلیل سخنان تقابل گونه شما با رهبری عزیز انقلاب چیست؟ مراقب باشید همانند بسیاری از خواص بعد از انقلاب، از ریل قطار انقلاب خارج نشوید.
امید داریم که همه اظهارات غیرولائی فوق، از روی تعمد نبوده باشد و ما حاضریم خود را به آن حد از ساده لوحی در فهم مطالب یادشده تنزل دهیم و باور نکنیم بسیاری از واقعیتها را؛ بشرط آنکه آقای روحانی خود را با حداقل های نظام اسلامی تطبیق دهند و همچون یک صالح انقلابی از چشم و چراغ انقلاب، نائب امام زمان(عج) پیروی صادقانه و خالصانه کنند. انشاءالله
«وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»